... لـــالــــ بی نشان ـــــه ...

فردای عروجش ، وقتی که نماینده حزب الله تسلیت سید حسن نصرالله را برای خانواده اش آورده بود ، در جواب این که " تمام تلاشمان را برای بازگرداندن پیکرش می کنیم " شنید : 

حاج حاتم هیچ وقت برنمی گردد . از ابتدای زندگی مشترکمان یادم هست که هرشب با صدای مناجات او از خواب بیدار می شدم و می دیدم که بعد از نماز شبش ، یک نماز دو رکعتی هم به جا می آورد . بارها و بارها از راز آن دو رکعت از او پرسیده بودم ، اما هیچ وقت جواب درستی نمی داد . سالها این سوال در ذهن من بدون پاسخ باقی ماند تا این که همین چند هفته قبل ، قبل از آن که خانه را برای همیشه ترک کند به من گفت :

 آن نماز های دو رکعتی برای این بود که اگر شهادت نصیبم شد ، جسدم پیدا نشود و مثل حضرت زهرا (س) قبری نداشته باشم . اگر دیگر مرا ندیدی ، ناراحت نباش و بدان که حاتم به بزرگترین آرزویش دست یافته است .. 

شهید حاج حاتم ابراهيم حسین - ابوعلی - 

عــــبرتــــ عاشورا ـــهای

" من یک وقتی عرض کردم که ملت اسلامی جا دارد اگر فکر کند که چرا 50 سال بعد از وفات پیامبر (ص) کار کشور اسلامی به جایی برسد که این مردم مسلمان در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگر گوشه ی پیغمبر (ص) را با آن وضع فجیع به خاک و خون بکشند . چه شد که امت اسلامی - که آن قدر نسبت به جزئیات احکام اسلامی دقت داشت - در یک چنین قضیه واضحی این قدر دچار غفلت وسستی وسهل انگاری بشود که یک چنین فاجعه ای به وجود بیاید ؟ این انسان را نگران می کند . مگر ما از جامعه زمان پیغمبر (ص) و امیرالمؤمنین  (ع) قوی تر و محکم تریم ؟ چکار کنیم که این طور نشود ؟ 

تاریخ را با قصه اشتباه نکنیم ، تاریخ یعنی شرح حال ما منتها در یک تحلیل دیگر ، تاریخ یعنی من و شما . هر کدام از ما باید نگاه کنیم که ما در این داستان کجائیم ؟ کدام قسمت قرار گرفتیم ؟ بعد ببینیم آن کسی که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود آن روز چطور عمل کرد که ضربه خورد ، ما آن طور عمل نکنیم . شما خودتان در این تحلیل از صدر اسلام ببینید کجائید . 

عده ای عوامند ، قدرت تصمیم گیری ندارند . باید مواظب باشیم جزء عوام نباشیم ، یعنی هر کاری که می کنیم از روی بصیرت باشد . آن کسی که از روی بصیرت عمل نمی کند عوام است .لذا ببینید پیغمبر (ص) می فرمایند من و پیروانم با بصیرت عمل می کنیم و پیش می ریم ، بصیرت . اگر جزء گروه عوامید سعی کنید قدرت تحلیل پیدا کنید ، تشخیص بدهید ، معرفت پیدا کنید و به سرعت خودتان را از گروه عوام خارج کنید . 

آمدیم سراغ خواص ، در گروه خواص ببینیم ما جزء خواص طرفدار حقیم یا خواص طرفدار باطل . خواص طرفدار باطل حسابشان جدا ، سراغ خواص طرفدار حق برویم . این خواص طرفدار حق دو دسته اند : یک دسته کسانی هستند که در مقابله ی با دنیا ، پول و نام هستند ، [ دسته دیگر کسانی که در برابر دنیا پایشان می لرزد . ] در هر جامعه ای اگر این قسم خوب طرفدار حق بیشتر باشند ، هیچ وقت جامعه ی اسلامی دچار حالت دوران امام حسین (ع) نخواهد شد . مطمئن باشید . اما اگر آن دسته خواص دیگر زیاد باشند دیگر واویلاست . آن دسته ای که حق را می شناسند و طرفدار حقند ولی در عین حال مقابل دنیا پایشان می لرزد . اگر عده این ها زیاد بود آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ کربلا خواهند رفت ، بنی امیه هزار ماه در کشوری که پیامبر (ص)  به وجود آورده بود حکومت خواهند کرد ، و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد . 

در دفاع از دین از همه چیز مهم تر بصیرت است . بی بصیرت ها در جبهه باطل قرار می گیرند ، چنانکه در جبهه ابن زیاد کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند ، از بی بصیرت ها بودند . اولین عبرتی که در قضیه عاشورا ما را به خود متوجه می کند این است که ما ببینیم چه شد که 50 سال بعد از درگذشت پیامبر (ص) جامعه ی اسلامی به اون حدی رسید که کسی مثل امام حسین (ع) ناچار شد برای نجات جامعه ی اسلامی اون فداکاری رو بکند . اگر یک بیماری وجود دارد که می تواند جامعه ای را که در رأسش پیامبر اسلام (ص)  و امیر المومنین (ع)  بوده است به آن وضعیت ببرد ، ما هم باید از این بیماری بترسیم . امام ما کجا و پیغمبر کجا ؟ جامعه ی ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود . عبرت این جاست . 

چه بر سر آن جامعه آمد ؟ من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سوال مطرح می کنم { فخلَفَ مِن بَعْدهِمْ خلْفٌ أَضَاعوا الصَّلَاة وَاتَّبَعوا الشهوات } دو عامل عامل اصلی این انحراف بود : یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهرش نماز است ، و دومی دنبال شهوت رانی ها رفتن و دنیا طلبی است . این ها را اصل دانستند و آرمان ها را فراموش کردند . ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم ، و کسانی که دلسوزند نباید بگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض بشود . اگر معیار تقوا عوض شد ، معلوم است که یک انسان با تقوایی مثل حسین بن علی (ع) باید خونش ریخته شود .

اگر روحیه بسیجی را از دست دادیم چه ؟ اگر جوان مومن را ، جوان بسیجی را انداختیم در انزوا و آدم پرروی فزون خواه پرتوقع را مسلط کردیم چه ؟ همه چیز دگرگون خواهد شد . اگر فاصله بین رحلت نبی اکرم و شهادت جگر گوشه اش 50 سال بود در روزگار ما خیلی این فاصله کمتر ممکن است بشود .. " 

بخشی از بیانات امام خامنه ای در دیدار فرماندان گردان های عاشورا - 1371

مردان بزرگ ، آرزوهای بزرگ

هنگامی که سید حسن نصرالله می خواست به ایران بیاید از کسانی که در حضورش بودند خواسته بود اگر حاجتی دارند در ورق کاغذی بنویسند تا او در ضریح حضرت معصومه (س)بیندازد . نوشتن حاجتها خیلی طول نکشید ، اما انگار مجاهد جوان حاجتهای زیادی داشت . در حالی که همه نوشتن را تمام کرده بودند او هنوز در حال نوشتن حاجتش بود ! پرسیدند : " چه حاجتی داری که این قدر نوشتن لازم دارد ؟ " با کمی تأمل گفت : " شـهـادت " ، و از سید حسن خواست تا بر خلاف همه نامه ی او را در ضریح امام رضا (ع) بیندازد .



بیست روز بعد ، جنازه ی " محمد جهاد یوسف " یا " سراج " در حالی در القصیر به دست تکفیری ها افتاد که در وصیت نامه اش نوشته بود :

" در همه حال برای تشکیل حکومت امام زمان تلاش کنید . "


چند روز قبل ، جسد مبارکش را از تکفیری ها پس گرفتند و در شهر امام موسی صدر - صور - ، و پس از تشییعی که صور کمتر به خود دیده بود به خاکش سپردند ..



این جا شام ، زینب دیگر تنها نیست ( 2 )

بسم الله قاصم الجبارین ، بسم الله مذل المستکبرین ، بسم الله ناصر المستضعفین

بار دیگر دروازه های بهشت گشوده شده است
، بار دیگر دست مبارک حسین علیه السلام بهترین مردان امتش را برگزیده است ، بار دیگر در باغ شهادت باز شده است ..

" ما مانند همه‌ی نبردهای پشین، اهالی و مردان این نبرد و آفرینندگان پیروزی در آن هستیم .. "
سید حسن نصرالله

شهدای مقاومت اسلامی در سوریه (2)



شهید حسین احمد المستراح - مرتضی -
او هم می توانست مثل خیلی جوان های دیگر چشمش را به روی حقیقت ببندد و به زندگی اش برسد اما ..

شهید حسین احمد
رجــالٌ آمنوا قرءو إذا جاء .. رجــالٌ عاهدوا صدقوا و قد شاؤو کما شاء ..
بزرگ مردانی که ایمان آوردند و به پیروزی الهی مطمئن شدند .. بزرگ مردانی که به عهدشان وفا کردند و به رضای خدا راضی شدند ..

 شهيد خليل نصرالله
" مردانی سخت تر از کوه ها ، مردانی سربلند که کوههای سر به فلک کشیده در برابر آنان کوچکند ، مردانی با عزم و اراده ای که هرگز مشابهش را روی زمین نمی یابید .. " || سید حسن نصرالله

جسد شهید ربيع صعبة
اگر مشتی پلاک و استخوان‌اند
رموز هستی و جانِ جهان‌اند
چو خونی در رگ هستی، روان‌اند
چو جان، در جسم این امت نهان‌اند
نشان دولت صاحب زمان‌اند ..


شهید عباس حلال
خوشا آنانکه با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
خوشا آنانکه در این عرصه خاک
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

شهید عباس ادريس

این بار با - ستاره و شب - جمله ای بساز!

سارا اشاره کرد به آن دور دست :

چند سال میشود پدرم رفته آسمان

خانوم اجازه ولی بر نگشته است

خانوم خنده ای زد و پرسید :دخترم !

در جمله های ناقص ات اصلا ستاره هست؟

ترسیده بود ،نمره اش این بار کم شود

خانوم .. شب .. دوباره بالا گرفته است

خانوم اجازه!صبح و شب ما یکی شده

خانوم اجازه !خانه ما بی ستاره است ..


شهیدان علي جشي و محمد الخليل
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ سَيِّدِ الأَنْبِياءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صاحِبِ الْحَوْضِ وَاللِّواءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ مَنْ عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّماءِ وَوَصَلَ إِلَى مَقامِ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِيِّ الْهُدى وَسَيِّدِ الْوَرى وَمُنْقِذِ الْعِبادِ مِنَ الرَّدى ..


شهید علي سعد
" برای تمام کسانی که در چشمانشان چشمان امام حسین (ع)  را می بینیم ، برای تمام کسانی که در صورتشان صورت امام حسین (ع) را می بینیم ، برای آن ها که در رگهایشان خون امام حسین (ع)  در جریان است ، فریاد می زنیم لـبـیـکـ یــــ حسین ــا .. " || سید حسن نصرالله


شهید علي جشي و مادر شهید
دو تا بال سفید آورده بودند

امید ناامید آورده بودند

صدای رود رود مادری پیر

سر کوچه شهید آورده بودند ..

شهید علي علاءالدين

بغضم گرفت و داد زدم : نه نرو علی!

آخر چرا تو؟ ها؟ تو كه شاگرد اولی!

چیزی نمانده است به پایان درسها

كم كم قرار است كه جشن مجللی...

گوشت به حرفهای من اصلاً نبود ، نه؟

تنها تو فكر توپ و تفنگ و مسلسلی

خندیدی و به سمت خدا رفت دستهات

یعنی كه راضی ام به رضای تو ، یا علی ..



شهید علي فقيه
زمین در زیر پایش منفجر شد

هوا گرد و غباری شد، کدر شد

میان دود، پوتینی هوا رفت

عجب بوی بهشتی منتشر شد ..

شهید علي فؤاد حسن
{ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا }


شهید محمد جهاد يوسف
" خداوند برای گروهی کشته شدن و برای گروهی دیگر مرگ را مقرّر نموده و هر کدام به اجل معین خود آنسان که او مقدّر کرده است می رسند، پس خوشا به حال مجاهدان راه خدا و کشتگان راه اطاعت او. " || امام علی (ع) - نهج السعاده، ج2، ص107


شهید محمد حسین برکات
خبر آمد که پرپر بازگشتی
 شکسته پر، کبوتر، بازگشتی
برای دیده بوسی آمدم من
ولی دیدم که بی سر بازگشتی ..
شعر از: مهری حسینی



شهید محمد الخليل

گروهی مرگ را در آغوش گرفتند و شهید شدند؛
و ما را مرگ در بر گرفت و " مردیم "  ..

شهید محمد عباس عثمان
" بدانید که شما با فریاد « حی علی الجهاد » که از لوله های سلاحهایتان خارج می شود ندای « هل من ناصر ینصرنی » را در صحرای کربلا لبیک می گوئید .. " || از وصیت شهید حسن شبیب


شهید مهدی محمد ناصر
.. ما همه عباس توئیم .. یـــ زينب ــا ..


شهید حسن علی رباح
" برادران و خواهران، این شهدایی که از آن‌ها سخن می‌گوییم پرورده‌ی ایمان به خدا و قیامت و محصول و اهالی شناخت هستند. شناخت هدف و راه صحیح رسیدن به آن، شناخت دشمن و دوست، شناخت اولویّت‌ها، شناخت زمان و مکان. این چیزی است که به آن می‌گوییم بصیرت .. " || سید حسن نصرالله

شهید جواد الزین
" مردانی که قدم‌هایشان استوار بود، نهراسیدند، نترسیدند و سست و ضعیف نشدند، نشکستند، نترسیدند و نگریختند و فرار نکردند. و همان‌گونه نیز مانده‌اند .. " || سید حسن نصرالله



* ادامه دارد ..

این جا شام ، زینب دیگر تنها نیست ( 1 )

زیــتــون سـُـرخ

به مناسبت 14 می ؛ روز تاسیس رژیم اشغالگر قدس

" اما تو ای ابوابراهیم ؛ امانت دار خون شهدا بودی و در راه خدا به شایستگی جهاد کردی . اگر دیروز تو در یادواره ی دوست و همرزمت ، سید عباس موسوی ، سید شهدای مقاومت اسلامی گفتی : « حزبی که دبیرکل آن به شهادت برسد هرگز شکست نمی خورد . » ، من امروز در برابر پیکر پاکت این جملات را زمزمه می کنم که جهاد اسلامی که رهبرش شهید شده است هرگز شکست نمی خورد ، هرگز عقب نشینی نمی کند . نهضتی که خون تو در رگهای جوانانش جریان دارد هرگز تسلیم دشمن نمی شود .. " 

سید حسن نصرالله این گونه با ابوابراهیم ، فلسطینی عاشق امام خمینی وداع کرد ؛ کسی که مبارزه علیه اشغالگری اسرائیل را از انحصار گروههای چپ گرا درآورد و جنبشی اسلامی تاسیس کرد که تا همین امروز هم نام آن برای صهیونیستها مساوی با " وحشت " است . جنبشی که در سخت ترین شرایط - بر خلاف بعضی اسلافش - به متحدان قدیمی و راستینش پشت نکرد و هیچ گاه در شعله ور کردن آتش فتنه مذهبی شرکت ننمود . " ابوابراهیم " ، کسی جز شهید دکتر فتحی شقاقی نیست . همان که ولی امر مسلمانان در رثایش گفت :

" مجاهد مومن و شجاع و متفکر مخلص ، شهید دکتر فتحی شقاقی یکی از چهره های درخشانی بود که فجر مبارزات اسلامی مردم فلسطین را در دهه اخیر پدید آورد و همه ی توان و امکانات ، و اکنون جان عزیز خود را بر سر این جهاد مقدس گذاشت .. " 


سال 1967 ، پس از آنکه اسرائیل ارتش های مصر و سوریه را در عرض چند روز به نابودی کشاند ، و پس از آن که ناکارآمدی نطق های آتشین ناصر بر همگان اثبات شد ، و بعد از آن که مردم خود دیدند که مصر - آن طور که ناصر می گفت - دیگر نه تنها نمی تواند " یهودی ها را به دریا بریزد " ، که غزه و صحرای سینا را هم از دست داده است و خلاصه بعد از شکست خوردن ناسیونالیسم عربی ، عده بسیار زیادی به مکتبهای دیگر  دل بستند . جمعی به سمت مارکسیسم و چپ متمایل شدند ، جمعی با اسرائیل دست دوستی دادند ، عده ای خود را " بدون ایدئولوژی " معرفی کردند ، و عده ی فوق العاده کمی هم دریافتند که راه درست فقط و فقط اسلام است .


" از خون تو فلسطین به عشق جهاد و شهادت مزین شد "

شقاقی جوان هم - گویی که از همان زمان برای زنده کردن اسلام در فلسطین برگزیده شده باشد - در اوج گرایش به بی دینی آن چنان به اسلام متمایل شد که تصمیم گرفت سازمانی اسلامی تاسیس کند . او بعد از آن که لیسانس ریاضی اش را از دانشگاه بئرزیت کرانه باختری گرفت ، در سال 1974 به مصر سفر کرد تا در رشته ی پزشکی تحصیل کند ؛ سفری که سرآغاز فعالیت های سیاسی او بود . در طول اقامتش در مصر مقاله های متعددی با نام مستعار " عزالدين فارس " در مجلات اسلامی نوشت و حتا در 1978 کتابی در حمایت از امام خمینی تالیف کرد که باعث شد او 4 ماه به جرم حمایت از امام خمینی به زندان برود . همان روزها انقلاب اسلامی پیروز شد و امیدهای مبارزان فلسطینی تقویت ؛ و همین روزنه های امید به شقاقی جرات داد تا به آرزوی قدیمی اش جامه حقیقت بپوشاند . و این گونه ، یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1980 سازمان جهاد اسلامی فلسطین توسط فتحي شقاقي ، عبدالعزیز عوده و بشیر موسی تاسیس شد و خود دکتر شقاقی دبیرکلی آن را بر عهده گرفت .


سازمان جهاد اسلامی فلسطین

پس از ترور انور سادات توسط خالد اسلامبولی که از دوستان نزدیک شقاقی بود او - که تحت تعقیب سازمانهای امنیتی مصر قرار گرفته بود - مخفیانه به فلسطین بازگشت تا مبارزه را آغاز کند . بلافاصله پس از بازگشت سازماندهی هسته های جهاد اسلامی را آغاز کرد و برای همین ، اولین با در 1983 به 11 ماه زندان و پس از آن ، در 1986 بار دیگر زندانی شد اما این بار قبل از پایان مدت محکومیتش ، در یکم اوت 1988 به لبنان تبعید شد . بعد از شهادتش ، روزنامه ی اسرائیلی معاریو از قول بازجوی او نوشت : « من واقعاً جا خوردم ؛ مردی در برابر من نشسته بود که به رغم تحمل 2 سال زندان و شکنجه در کمال آرامش و با لبخندی پر معنا به من نگاه می کرد و می گفت " اسرائیل باید از بین برود " . » تبعید فتحی شقاقی به لبنان نه تنها خللی در عملیات جهاد اسلامی ایجاد نکرد که باعث شد جهاد اسلامی بیش از پیش به ایران و حزب الله نزدیک شود .


" از بین بردن اسرائیل از اهداف ماست "

چند سالی بیشتر از تبعید او نگذشته بود که دوست و همرزم قدیمی فتحی ، سید عباس موسوی به شهادت رسید و شقاقی این گونه با او وداع کرد :

" ای سید ، ای فدایی بزرگ .. از همان ابتدا که با تو آشنا شدم به فروتنی و مهربانی تو غبطه خوردم . تو برای دفاع از فلسطین از فلسطینی ها بیشتر احساس مسئولیت می کردی ..

وقتی که اعراب از خادم الحرمین تا پادشاه مغرب برای فروش قدس صف کشیده اند تنها سید عباس موسوی ست که برای دفاع از قدس در خون خود می غلطد .. "

امضای توافقنامه اسلو در سال 1993 و خیانت آشکار یاسر عرفات به فلسطین خون مبارزانی مثل فتحی شقاقی را به جوش آورد :

" عرفات هم اکنون به بهانه های واهی به نیابت از اسرائیل به جنگ علیه فلسطین برخاسته است . از این پس ، در نتیجه این توافقنامه جهاد ما برای وطن و مقدساتمان " تروریسم " نام خواهد گرفت .. "

.. اما دنیا برای مردانی مثل او کوچک بود ؛ تاسف می خورد که همرزمانش به شهادت رسیده اند و او هنوز در قید دنیا مانده است ..

" کربلا در قلب ما زنده است ، امام حسین (ع) در قلب ما زنده است ، امام خمینی در یاد ما باقی ست .. "

.. روز بیست و نهم اکتبر 1995 ، جنبش جهاد اسلامی بیانیه ای صادر کرد که در آن آمده بود : « ما زمین را زیر پای صهیونیستهای جنایتکار به لرزه در خواهیم آورد . ما انتقام خون دبیرکل شهیدمان را خواهیم گرفت .. » خبر کوتاه ، مهم و غم انگیز بود : « دکتر فتحی عبدالعزیز شقاقی ، دبیرکل سازمان جهاد اسلامی فلسطین بامداد 29 اکتبر در جزیره مالت توسط ماموران موساد به شهادت رسید . » بعد ها مشخص شد قذافی مسیر سفر او را لو داده ، و اسحاق رابین شخصاً عملیات ترور را فرماندهی کرده است .

هزاره دوم به پایان نرسیده بود که یک یهودی ، رابین را به درک واصل کرد و رمضان 2011 هم قذافی را در لانه ی موشی به جهنم فرستادند .. 


تشییع پیکر شهید در اردوگاه یرموک - دمشق


پیکر شهید پس از ترور

+ سخنرانی سید حسن نصرالله در سالگرد شهادت شهید در اردوگاه یرموک - سوریه

دانلود

+ کتاب های " رحلةُ الدَّم الذي هَزَمَ السَيْف " و " الخميني .. الحل الإسلامي والبديل " از شهید ( عربی )

دانلود

الـمـوقـف سـلاح  

*ساعت 2 نیمه شب ؛ هشتم مارس 1983 میلادی

روحانی جوان گمنامی در روستای جِبشیت توسط اشغالگران اسرائیلی دستگیر می شود . کم تر کسی او را می شناسد اما دستگیر شدن او را در جنوب لبنان معروف و مشهور و محبوب شیعیان می کند .

*ساعت 12 نیمه شب ؛ شانزدهم فوریه 1984 میلادی

" شیخ جنوب " در سیاهی شب با گلوله های مزدوران اسرائیل به شهادت می رسد . فردا صبح ، وقتی خبر شهادت او به گوش مردم می رسد او دیگر " شیخ شهدای مقاومت اسلامی " ست .


آن روحانی جوان اهل جبشیت کسی نیست جز شیخ راغب احمد حرب ، شیخ راغبی که سالهاست به عنوان نماد خط مقاومت اسلامی در لبنان شناخته می شود . روزی که اسرائیل در 1982 به لبنان حمله کرد و بیروت را به عنوان دومین پایتخت عربی اشغال ، شیخ راغب برای شرکت در همایش ائمه جمعه به تهران رفته بود ؛ و هنگامی که بازگشت دعای امام خمینی رض را به همراه آورد . او همایش را در تهران نیمه کاره رها کرد و به سرزمین مادریش بازگشت تا بگوید :

" عقب نشینی تنها راه پیش روی اسرائیلیهاست ؛ ما صریحاً به آنها اعلام می کنیم که اگر از لبنان عقب ننشینند به مبارزه با آنها ادامه خواهیم داد . "


شیخ راغب حرب در جوانی

شیخ شهدای مقاومت اسلامی سال 1952 در خانواده ای مذهبی در جبشیت به دنیا آمد ؛ پس از گذراندن دوره ی متوسطه در سال 1969 برای تحصیل علوم دینی به بیروت رفت و یک سال بعد بیروت را به مقصد حوزه علمیه نجف ترک کرد . راغب حرب جوان در حوزه نجف با آیت الله شهید سید محمد باقر صدر آشنا شد ؛ همان محمد باقر صدری که می گفت : " در امام خمینی ذوب شوید همانگونه که او در اسلام ذوب شده است " .

در سال 1974 بر اثر فشارهای دولت عراق به طلاب خارجی به جبشیت بازگشت و تمام عزم و اراده خود را به کار گرفت تا آثار همه تبعیضهایی که در گذر قرن ها به شیعیان جبل عامل روا داشته شده بود را از بین ببرد . با تلاش او در این سالها و سالهای بعد " بنیاد شهید " و " جمعیت خیریه فرهنگی " - که تکفل ایتام را بر عهده داشت - تاسیس شد . طوری با مشکلات مردم برخورد می کرد که گویی مشکلات خودش هستند . حتا وقتی ساختمان خانه ایتام تکمیل نشده بود شخصاً در خانه خودش تعدادی از آن ها را اسکان داده بود .

سال 1978 با پیروزی انقلاب اسلامی ایران شیخ راغب که آرزوهایش را در حکومت ولی فقیه متجلی می دید از اولین کسانی بود که حمایت همه جانبه اش را از انقلاب اعلام کرد :

" به امام خمینی می گوییم : ما پیرو تو هستیم و به خدا قسم از تو جدا نخواهیم شد . امروز امت اسلامی رهبری دارد که گامهایش را استوار می کند و راه را نشانش می دهد . "

چیزی نگذشت که اسرائیل به لبنان حمله کرد ؛ و تا خود بیروت بی آن که با هیچ مشکلی مواجه شود پیشروی کرد . اما کار در بیروت گره خورد . ارتش اسرائیل ذر جنوب بیروت با عده ای جوان مسلح روبرو شد که طرز تفکر ناشناخته ای برای اسرائیل داشتند . آنها بر خلاف چپی های فلسطینی و سربازان سوری و مصری از مرگ استقبال می کردند و همین در قلب یهود - که ترسو ترین قوم عالمند - بذر وحشت را کاشت . کم کم درگیری ها به جنوب لبنان گسترش یافت و شیخ راغب و کسانی مانند سید عباس موسوی ، شیخ عفیف نابلسی ، سید حسن نصرالله و علامه فضل الله رض نقش محوری در تشویق مردم به مقاومت پیدا کردند . هنوز خطبه های جمعه شیخ راغب از یاد مردم نرفته که :

" اسرائیلی ها می توانند بگویند : « عربها را در صحرای سینا شکست دادیم » یا « فلسطین را اشغال کردیم » اما هرگز نمی توانند بگویند : « جنوب لبنان را به زانو درآوردیم » .. "

صدای او هنوز در گوش جوانان آن روز جبشیت می پیچد که :

" وقتی دیدید تانکهای اسرائیلی می خواهند وارد روستا بشوند همه با هم تکبیر بگوئید که الله اکبر آنها را می ترساند . " 

و همین الله اکبرها باعث شد که تانکهای اسرائیلی تا مدت ها با پرچم سفید وارد جبشیت شوند ! نکته جالب همین جاست که همین روستاها سالهای قبل با حملات هوائی اسرائیل پرچم سفید نشان هواپیماهای اسرائیلی می دادند ؛ اما انگار زحمات امام موسی صدر نتیجه داده بود و به شیعیان مستضعف فهمانده بود که " می توان بود و ایستاد و پیروز شد " .



دیگر مقاومت سازمان یافته و منسجم شده بود و همان وقت ها اولین دوره آموزشی رزمندگان مقاومت توسط سپاه هم پایان یافت ؛ پس در نتیجه عملیات مقاومت کیفیتاً و کمیتاً افزایش یافت .
دشمن فکر می کرد دستگیری شیخ راغب بر روی عملیات مقاومت تاثیر منفی می گذارد ؛ پس او در هشتم فوریه 1983 دستگیر و زندانی شد اما اعتراضات مردمی آن قدر شدید بود که پس از هفده روز شیخ راغب حرب آزاد شد.


شیخ راغب حرب پس از آزادی
 
در مورد آن هفده روز می گفت :

در زندان از من می پرسیدند : « درست است که [ حضرت ] مهدی عج وقتی ظهور کند ما را می کشد و حکومت ما را از بین می برد ؟ » آن وقت بود که فهمیدم چه ترسی در وجود آنها رخنه کرده است !

اسارت شیخ راغب عزمش را محکم تر و اراده اش را در مواجهه قویتر کرد . او در مراسم تکریم شهدای مقاومت شرکت می کرد ، رزمندگان را به مقاومت بیشتر فرامی خواند و خطبه های آتشین جمعه اش را ادامه می داد :

" مجدداً به آمریکا ، اسرائیل و متحدانشان اعلام می کنیم ؛ هر آن چه می توانید مکر و فریب و کوششتان را به کار بگیرید که به خدا قسم نخواهید توانست ما را شکست بدهید و شعله ی مقاومت را در قلب ما خاموش سازید .. "

.. و دشمن صهیونیستی گمان برد خط مقاومت به " اشخاص " وابسته است ؛ پس تصمیم گرفت با روش قدیمیش صدای شیخ راغب حرب را خاموش کند .

شب جمعه ی 16 فوریه 1984 ؛ بعد از مراسم دعای کمیل صدای رگبار مسلسلی در روستا پیچید و قلبی شکافته شد ؛ قلبی به وسعت کل لبنان ..


 .. أحياء عند ربهم یرزقون ..


لباسی که شیخ راغب هنگام شهادت آن را پوشیده بود ؛ و عمامه ای که از امام خمینی هدیه گرفته بود ..
اشغالگران گمان کردند که با کشته شدن او در کار مقاومت در جنوب اخلال ایجاد می شود اما دقیقاً یک سال بعد ، در همان روز شهادت شیخ راغب اسرائیلی ها با خفت از بیشتر خاک لبنان عقب نشینی کردند و خود را در نوار باریک مرزی زندانی !

پوستر به مناسبت سالگرد سوم شهادت شیخ راغب حرب - 1987


پوستر به مناسبت اولین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب
" از دریای خون خواهیم گذشت تا به پیروزی برسیم "


پوستر : " ای عاشق جهاد
، با خون حسینی مقاوم تو عهد می بندیم که به جنگ با صهیونیست ها تا نابودی اسرائیل ادامه دهیم . "


پوستر به مناسبت اولین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب
" خون پاک تو چراغ راه مقاومت اسلامیست و آتشی که صهیونیست ها را خواهد سوزاند .. "
*تیتر اشاره به شعار معروف شیخ راغب حرب " الموقف سلاح و المصافحة اعتراف "
" زبان ما در برابر اسرائیل فقط زبان اسلحه است و دست دادن با اشغالگر به منزله به رسمیت شناختن اوست "

این جا شام ، زینب دیگر تنها نیست ..

** اپیزود اول : 2004 - بیروت ، ضاحیه جنوبی

" ما از بیست سال قبل برای دفاع از لبنان و قدس کفن پوشیدیم و امروز برای دفاع از مقدسات و عتبات مقدسات و علی و حسین و ابوالفضل العباس کفن می پوشیم . ما برای مرگ کفن نمی پوشیم . ما برای زندگی کریمانه کفن می پوشیم . ما برای شهادت کفن می پوشیم . ما با خون سرخ خود نور می آفرینیم .. "

ضاحیه دیروز کفن پوش شد ، و حسن نصرالله شیعیان را به حمایت از عتبات مقدسه در نجف و کربلا فراخواند ، و دوستدارانش مثل همیشه ندای او را لبیک گفتند . هر چند این بار کمی فرق می کرد . آنها ندای جد نصرالله ، امام حسین (ع) را پاسخ دادند ، و بارها فریاد زدند " لبیک یا حسین " . لبیک هایی که با همیشه فرق داشت ، این دفعه لبیکها ، لبیکهایی از قلب بود. مردم برای حمایت از امام علی (ع) کفن پوشیدند ، و تجمع دیروز " مسيرة الاکفان " نام گرفت ، تا آمریکایی ها و اشغالگران عراق بر جدی بودن عزم حزب الله بر دفاع از مقدسات پی ببرند . مردم فریاد زدند " لا فتی الا علی .. مافی ولی الا علی " .. 

جمعیت از اعماق قلب فریاد " مرگ بر آمریکا " سر داد ، آمریکایی که به مرقد پدر معنوی آنان توهین کرده بود . و سید این بار در مورد آمریکا از همیشه جدی تر بود ، او گفت :

" لبیک یا حسین یعنی در معرکه تنها بمانی ، حتی اگر مردم ترکت کنند و خوارت کنند ..

لبیک یا حسین یعنی تو با مال و خانواده و فرزندانت در معرکه فداکاری کنی ..

لبیک یا حسین یعنی مادری فرزندش را به میدان جهاد بفرستد و هنگامی که او شهید شد و سرش را نزد مادرش آوردند ، سر را در دامن بگیرد ، و آن را از خاک و خون پاک کند ، و با رضایت به او بگوید « خدا روسفیدت کند فرزندم ، همان طور که مرا نزد فاطمه زهرا (س) روسفید کردی » ..

لبیک یا حسین یعنی مادری ، یا خواهری یا زنی به پسرش ، یا برادرش و یا شوهرش لباس رزم بپوشاند و او را راهی میدان کند ..

این یعنی لبیک یا حسین ، و آمریکایی ها معنی آن را نمی فهمند .. "

تا به جهان بفهماند که او ، و حزب او ، رزمندگانش و مردمش هرگز در مورد مقدساتشان کوتاهی نمی کنند .





** اپیزود دوم : 2013 - سوریه ، دمشق

امروز اسلام گرا های مسلح از همه جای دنیا - از چچن و افغانستان تا لیبی و تونس ، و از فرانسه و آمریکا تا جنوب آفریقا - به سوریه می آیند تا در " جهاد مقدس " علیه حکومت " کافر " بشار اسد شرکت کنند . قطر و عربستان سعودی با دلارهای بادآورده نفتی - و در مورد قطر ، گازی ! - گروه های مسلح را پشتیبانی می کنند تا در غارت خانه های جنگ زدگان و خالی کردن موزه های حلب احساس راحتی کنند . ترکیه به نمایندگی از آمریکای بشر دوست و متمدن ارتش آزاد را به سلاح های انگلیسی و فرانسوی مجهز می کند تا به رویای حکومت عثمانی جدید جامه حقیقت بپوشاند .
.. و دیگر حریم امنی نمانده که به دست تروریستها شکسته نشده باشد ، حرمت شکنی که با کشتار مردم نزدیک جلسه های شورای امنیت شروع شد تا غربی ها بهانه لازم را برای حمله به سوریه داشته باشند و حمله به حرم زینب ( س ) هم قطعاً آخرین آنها نخواهد بود . " مجاهدان راه حق " در حالی به حرم حضرت زینب ( س ) حمله می کنند که خوب می دانند این جا حرم دختر پیامبرشان است ، اما وقتی که که " مجاهد " برای "بهشت و حوری هایش " از خدا طلب مرگ کند ، و شکمش از پول حرام پر شده باشد - اصل و نسب به کنار - ، وضع از این بهتر نخواهد شد .
در مقابل این شهوت پرستان دراز گوش اما عده ای دیگر هستند که منتظر حکم جهاد نشده اند و برای " بهشت " هم به جهنم سوریه نیامده اند ، آنها منتظر واکنش رسانه ها هم نشده اند ، چرا که خوب می دانند 99 % رسانه های امروز به اتاق جنگ علیه سوریه بدل شده اند . آنها برای دفاع از حرم حضرت زینب ، خواهد امام حسین آمدند تا عباس گونه به شهادت برسند ..



شهید حسین محمد دیاب - مهتدی -





شهید حیدر محمد صوفان - ذوالفقار -



شهید علی صادق



شهید محمد علی رعد



شهید علی جشی



شهید حسن رباح



شهید حسین الشرتونی



شهید حسین البودانی



شهید حمزه توتنجی



شهید حمزه غملوش



شهید زین مصطفی



شهید کرار عبدالامیر - از عراق -



شهید محمد اسعد علی



شهید محمد ناصر الدین



شهید موسی شحیمی



شهید مهدی عباس



شهید حسین حبیب





شهید حسین شیخ عیسی



شهیدان حیدر الحاج علی - محمد قانصوه - حسین الجونی - عباس ریحان



شهید علی الهق



شهید محمد النجار

...

خواستند تا به دست اسرائیلیها کشته شوند ، اما زینب (س) خواست تا عباسش بشوند ..

تعدادی از شهدای حزب الله در دفاع از حرم حضرت زینب ( س )  در سوریه

این مطلب در مشرق نیوز ( + )

به جهت این که تعداد عکس های این پست زیاد بود پست های دیگر موقتا از صفحه اول حذف شدند ..

عطر شهادت

بسم الله قاصم الجبارین ، بسم الله مذل المستکبرین ، بسم الله ناصر المستضعفین

یکم اکتبر 1989 ،، رود " مليخ " در جنوب لبنان بر اثر سرمای شدید منجمد و جلوه ای دوچندان یافته بود و رزمندگان مقاومت خود را آماده می کردند تا با حمله به پایگاه اشغالگران یهودی در " بئر کلاب " خطی دیگر بر کتاب قهرمانی ها و رشادت های تاریخ بیفزایند.بعد از توسل ها ، حلالیت طلبیدن ها و خداحافظی های مرسوم ، حرکت دسته ی رزمندگان به سمت بئر کلاب شروع شد.در کرانه های مليخ بود که تخته سنگی از زیرپای یکی از رزمندگان به پائین افتاد و با سر و صدای آن ، دشمن از حضور آنان آگاه شد.دیری نپایید که زمین با آتش دشمن به لرزه درآمد ، و آتش ، خون و دود همه جا را فراگرفت.

ساعتی بعد " ابوحسن " به هوش آمد ، اجساد دوستان شهیدش را می دید که روی زمین افتاده بودند : کمیل ، جواد ، حبیب ، حسین .. همه رفته بودند . اما انگار دوستش " عماد "  را می دید که زنده مانده.به طرفش رفت ، نفس های آخرش بود . می گفت : " به همسرم بگو عماد نمرده ، هنوز به یادش زنده است " و او هم به جمع دوستانش پیوست.

شهادت عماد در کنار جراحت ها تحمل را از ابوحسن گرفته بود اما او تصمیم گرفت میان اجساد دوستانش برود بلکه کسی را زنده بیابد. " احمد " را دید که به سختی زخمی شده و یک پایش را از دست داده ، اما تلاش می کند تا خود را به کنار درختی در همان نزدیکی ها برساند.او را می دید که کنار درخت نشسته و زیارت عاشورا را با صدای حزینش می خواند.ابو حسن صدایی زیباتر از آن صدا در عمرش نشنیده بود . و خود شروع به قرائت زیارت آل یاسین کرد ..

در همان احوال بود که توجه ابوحسن به گرگی جلب شد که به آن سمت می آمد . با آن که برای او قابل تحمل نبود که گرگی میان اجساد رفقایش بگردد ، اما چاره ای نداشت ، شلیک به سمت گرگ اسرائیلی ها را از زنده ماندن آنها آگاه می کرد.

دیگر شک نداشت که از کل دسته فقط خودش و احمد زنده مانده اند.با وجود تمام ناتوانی اش ، احمد را به دوش گرفت و به سمت خانه ای متروکه در همان حوالی رفت ، احمد را روی زمین گذاشت و خود از فرط خستگی به خواب رفت . دقایقی بعد با صدای احمد بیدار شد.او را دید که به سختی کنار در ایستاده و با صدای بلند می گوید :

السلام علیک یا اباعبدالله ..

اما ابوحسن کسی را بیرون خانه نمی دید.احمد با تبسمی رو به ابوحسن گفت : " آن ها امام حسین (ع) ، حضرت عباس (ع) و حضرت زینب (س) بودند و پیامی برای رزمندگان داشتند : « حسین (ع) ، عباس (ع) و زینب (س) در همه ی عملیات ها با آنان هستند .. » "

ابوحسن احمد را می دید که به امام عصر (عج) سلام می کند.او را می دید که می گوید : " لحظاتی بعد به شهادت خواهم رسید ، و تو زنده می مانی و آن چه رخ داد را برای دیگران روایت خواهی کرد.از جوانانی روایت خواهی کرد که در کرانه های مليخ به لقاء الله رسیدند .. " و در حالی که صورتش مثل ماه می درخشید ، ادامه داد : " در راه بازگشت راه را گم می کنی ولی راهنمایی را خواهی دید که تو را تا اطرف روستایی همان نزدیکی ها هدایت می کند.آن جا گروهی از رزمندگان در انتظارت هستند و تو را به بیمارستان منتقل می کنند.اولین شخصی که در بیمارستان می بینی مادرم است ، سلامم را برسان و بگو نگران نباشد چرا که حضرت زهرا (س) از او حمایت خواهد کرد . " و با این کلمات احمد هم در آغوش ابوحسن پر کشید و به زمره مردان « و منهم من قضي نحبه » پیوست ، و اشک های ابوحسن روی صورت احمد سرازیر شد ..

ابوحسن سریع راه بازگشت را در پیش گرفت.

تاریکی شب همه جا را فراگرفته بود و خستگی ابوحسن ، سختی پیدا کردن راه را دوچندان می کرد.او دنبال راهنمایی می گشت که احمد به آن اشاره کرده بود که ناگهان همان گرگی را دید که قبل تر بین اجساد شهدا می گشت.او روستا را با دنبال کردن گرگ پیدا کرد و همان طور که احمد گفته بود ، تعدادی از رزمندگان مقاومت را دید .

وقتی چشم هایش را باز کرد ، زنی را دید که کنار تخت بیمارستان ایستاده و می گوید : " احمد چه وصیتی کرد ؟ " او مادر احمد بود ..

بعد ها سید حسن نصرالله گفت : " این داستان باید به گوش همه ی مردم برسد .. "


از راست به چپ : شهیدان محمد احمد سرور ، سامی قبیسی و فواد خلیفه

از راست به چپ : شهیدان مازن المقدم ، علی یزبک ، حسن حلاق

از راست به چپ : شهیدان حسین موسی ، جهاد کرکی ، حسين مرتضي

از راست به چپ : شهیدان سمیح مشیک و احمد یزبک - نوجوان 17 ساله ای که چشم بر گناهان بست ، و چشم بر غرائب گشود -

داستان شهدای عملیات مليخ به روایت " ابوحسن " ، شهید زنده ای که از دوستانش جا ماند :

کلیک برای دانلود

و نمایشی که در همین رابطه تهیه شده : (مشاهده آنلاین )



السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الصِّدِّيقُونَ السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الشُّهَدَاءُ الصَّابِرُونَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ جَاهَدْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِ اللَّهِ وَ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّكُمْ تُرْزَقُونَ فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ وَ جَمَعَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي مَحَلِّ النَّعِيمِ

سلام بر شما اى راستى پيشگان‏ ،، سلام بر شما اى شهيدان شكيبا ،، گواهى مى‏دهم كه شما در راه خدا جهاد كرديد ،،و در باره‏ خدا بر آزارها صبر كرديد ،، و براى خدا و رسولش خيرخواهى نموديد ،، تا مرگتان فرا رسيد ،، گواهى مى‏دهم كه شما نزد پروردگارتان زنده ‏ايد و روزى داده مى‏شويد ،، خدا از سوى اسلام و اهلش به شما پاداش دهد ،، برترين پاداش نيكوكاران و در جايگاه ناز و نعمت ميان ما و شما جمع كند.


آذربایجان اویاخدی

اینقیلابا دایاخدی

در حاشیه : چرا باید همسر و وزیر خارجه ی اردوغان به میانمار سفر کنند ، عکس بگیرند ، و بوق های تبلیغاتی شان گوش عالم را کر کند که " ترکیه طلایه دار حمایت از مسلمانان مظلوم در دنیاست " و چرندیاتی از این دست ،، و اقدامات ایران در حمایت از مسلمانهای میانماری فقط و فقط به محکومیت های لفظی محدود شود؟

ترک ها وقتی در بوسنی کشتار می شد کدام گوری بودند؟

سـرباز امـام

بسم الله قاصم الجبّارین ،، بسم الله مذّل المستکبرین ،، بسم الله ناصر المستضعفین

" به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام ، پیامبر
(ص) و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است و همچنین ناشران مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند.از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند ، سریعاً آنها را اعدام کنند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هرکس در این راه کشته شود ، شهید است انشاالله .. "

با این جملات انقلابی ترین حکم اعدام از انقلابی ترین رهبر قرن صادر شد.

پدر آن روز ها ساکن گینه بود : سال 1968.همانجا بود که مصطفی در کوناکری ، پایتخت گینه متولد شد.آخرین پسر یک خانواده هفت نفره.کاروبار پدر در گینه خوب پیش نمی رفت.خانواده اش را برداشت و همگی راهی ابیجان شدند : پایتخت ساحل عاج.آن جا اوضاع بهتر شد . مصطفی دور از وطن پرورش میافت.زبانش انگلیسی بود و چهره اش فرنگی ، اما دینش نه.
یک سال از اشغال جنوب لبنان نگذشته بود که پدر به لبنان بازگشت و مصطفی برای اولین بار سرزمین "اشغال شده"ی پدری را دید.روستای پدر یکسره در اشغال یهودی ها بود.یک سال طول کشید تا در 1985 یهودی ها از بیروت خارج شوند و تا کمربند امنیتی عقب نشینی کنند.روستای پدر مصطفی هم جزو روستاهای آزاد شده بود ، روستایی که به فضل خون شهدا آزاد شده بود.



مصطفی تحت تاثیر رزمندگان مقاومت و امام خمینی تحصیلات مرسوم آکادمیک را رها کرد و سراغ دروس حوزوی رفت.سه سال بعد طلبه ای انقلابی شده بود و ترجمه پیام های امامِ امت را با علاقه می خواند و به خاطر می سپرد.
مصطفی تازه عقد کرده بود که فتوای امام را شنید.تصمیم گرفته بود شخصاً فتوای امام را اجرا کند.انگلیسی را مثل زبان مادری حرف می زد و چهره اش هم شبیه غربی ها بود.راهی لندن شد و در همان هتلی که رشدی سکونت داشت اتاق گرفت.تیم حفاظت سلمان رشدی تا این جا به او شک نکرده بود : " مازح با پرداخت 39 پوند و 50 پنس یک اتاق یک تخته را روز سه شنبه در هتل رزرو کرده و قرار بود دیروز آن جا را ترک کند ، اما مدت اقامتش را تمدید کرد.
" موعد پرواز " فرارسید ، مصطفی مقدار زیادی ماده منفجره C4 به خود بست و چاشنی انفجاری را کار گذاشت . روی آن لباس پوشید و به طبقه چهارم هتل رفت.می خواست بالای اتاق سلمان رشدی برود و بعد مواد را منفجر کند.اما گرمای هوا و تحرک مصطفی باعث شد تا مواد منفجره زودتر از موعد منفجر شوند و مصطفی قبل از انجام عملیات پر بکشد.



به گزارش اسکاتلند یارد " بمب ها مجموعاً حاوی پنج پوند ماده منفجره پلاستیک نظامی بوده ، اطلاعات زیادی از مازح در دست نیست ، جز این که ظاهراً او با قایق وارد انگلیس شده و مواد منفجره را در کوله ی سبز رنگی حمل می کرده است. " روز بعد طی یادداشت دست نویسی که تحویل روزنامه النهار بیروت شد "سازمان جهادگران اسلام" مسئولیت این حمله را برعهده گرفت."سازمان جهاد گران اسلام" یا " سازمان جهاد اسلامی " به نظر شخصی من پوششی برای حزب الله بود تا بعضی عملیات ها را بدون این که متهم شود در آنها دست داشته انجام دهد ، قبل تر هم مسئولیت حملات استشهادی به سفارت آمریکا در بیروت ، مقر تفنگداران دریایی آمریکایی و مقر چتربازان فرانسوی در بیروت هم توسط "جهاد اسلامی" بر عهده گرفته شده بود.
چه این که قبل تر هم فتح برای عملیات هایش در خارج از جغرافیای فلسطین از پوشش سازمان " سپتامبر سیاه " استفاده می کرد.
پیکر مصطفی را در بحبوحه درگیری حزب الله و جنیش امل و هشت ماه پس از شهادتش در باغ بزرگی در روستای پدری به خاک سپردند.


آرامگاه "مصطفی مازح"

وصیت نامه ی شهید مصطفی مازح :
بسم الله الرحمن الرحیم
تسلیت عرض می کنم به اسلام. به رزمندگان اسلام . به مردم مظلوم مستضعف . به مجاهدان در ایران و افغانستان در لبنان و فلسطین و به هر انسانی که در راه حق الهی مجاهدت می کند .
تسلیت عرض می کنم به زنان و مردان و کودکان . آنان که بزرگترین خسارت تاریخ بر آنها وارد شده ، ‌خسارت عظیمی است . خسارتی پر از اندوه و حسرت . خسارتی که از زمان دوازده امام نوشته شده است .
صبر پیامبران رفت … این انسان مومن ، شجاع، مخلص برای اسلام خود ، مخلص برای مردم خود و کسی که به ضمیر خود وفادار بود .
آری پدر؛ ‌این انقلاب از افتخارات او بود . این امام دوست داشتنی . خمینی بزرگ رحمت و رضوان خدا بر او باد …
آری ؛ ‌آسمان هنوز برای این رهبر مخلص اشک می ریزد . ملائکه در سوگ این امام ضجه و فریاد می کنند … هرگز تو را فراموش نخواهیم کرد … همانا خورشید در آن روز خجالت زده شد و طلوع نکرد و ماه نیز ذوب خواهد شد … مردگان راه را برای تو باز خواهند کرد .
هیچ کس زندگی نخواهد کرد … هر گز هیچ کس نخواهد خندید … و هر گز هیچ کس تو را تنها نخواهد گذاشت … هرگز روزهای مقدس زندگی با تو را فراموش نخواهیم کرد … فرمایشات تو را در هر زمان و مکان اجرا خواهیم کرد… شجاعت تو را در هر زمان در برابر دشمنان به یاد خواهیم آورد . در روز برگزاری نماز در قدس شریف ، تو را به یاد جهانیان خواهیم آورد .
با یاد تو هر دولت و مرامی را که مقابل اسلام بایستد ،‌نابود خواهیم کرد . سعادتمندند کسانی که تو را شناختند … سعادتمندند کسانی که از راه تو پیروی کردند .سعادتمندند کسانی که به کلام تو گوش فرا دادند . و سعادتمندند کسانی که به نام جمهوری اسلامی شما پرچم اسلام را برافراشتند . ای امام عزیز … همانا من با تو پیمان می بندم که همیشه در راه روشن تو خواهم بود و تحت اوامر نائب بر حقت سید علی خامنه ای ، بر این راه روشن باقی خواهم ماند .
فرمایشات او فرمایشات تو خواهد بود . فکر و اندیشه او همان فکر و اندیشه تو و نظرات او همان نظرات تو خواهد بود . به درستی که تو شجاعت را به او آموختی و ما الان سرباز او هستیم ،‌همانگونه که امر فرمودی . باقی خواهیم ماند بر این جمهوری اسلامی ،‌ جمهوری اسلامی والایی که برای حضرت مهدی (عج)‌ ولی عصر زمان است . ای امام مهدی … آه ای آقای من ،‌ای فریادرس و نجات دهنده من . آیا نمی بینی که چه حوادثی رخ می دهد … شهدایی که بر زمین می افتند .
همانا دشمنانمان در حال آماده باش کامل هستند و نفرین خدایی زیاد شده است . و خسارت بزرگی که گمان می کردیم . تا چه زمانی ای آقای من . تا چه زمانی می توانیم در برابر دشمن ستمگر بایستیم .
العجل … العجل… ای نجات دهنده ما … بر ما رحم نما و به فریادمان رس.
… بیا برای نجات ما …
به نام این رهبر روحانی سفر کرده … به نام شهدا … به نام مجاهدین اسلام …


تصویر مصطفی مازحِ شهید مدتهاست که از دیوارهای ام القرای جهان اسلام پاک شده !

والبته فراموش نکنیم که پس از گذشت 24 سال از فتوای امام خمینی سلمان رشدی هنوز زنده است.

"سلمان رشدی اگز توبه کند و زاهد زمان هم گردد بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم و غم خود را به کار گیر تا او را به درک واصل گرداند . "

*در این مطلب از بخشی از مطالب شماره 52 نشریه همشهری پایداری استفاده شده است.

تیر خلاص به " خاورمیانه بزرگ "


بسم الله القاصم الجبارین ، بسم الله مذل المستکبرین ، بسم الله ناصر المستضعفین


آیا سوریه به سلامت از بحران عبور خواهد کرد؟

اکنون 1 سال و چندین ماه از آغاز بحران در سوریه می گذرد و شهرهای درگیر هنوز به وضعیت عادی و مناسب برای زندگی باز نگشته اند.
بعضی از پایان کامل بحران و سیطره ارتش بر شهرها می گویند ، برخی دیگر از نزدیک بودن سقوط بشار اسد و بعضی هم از گسترش بحران و آغاز جنگ داخلی در سوریه خبر می دهند.اما به نظر می رسد هر سه مورد دور از انتظار باشد.این بحران - بهتر بگوئیم - ، این توطئه نه آن قدر بی پشتوانه و بدون طرح ریزی قبلی ست که در عرض یک سال کاملاً تحت کنترل درآید ، نه آن قدر قوی است که باعث سقوط حکومت شود و نه حتی آن قدر دامنه دار و گسترده که سوریه را - مانند لبنان 1976 - به ورطه جنگ داخلی بکشاند.

اما تاثیرات این بحران بر " سوریه یِ پس از بحران " چه خواهد بود ؟

-: اولین و مهمترین پیامد این بحران ، مستحکم تر شدن پیوندها و روابط استراتژیک میان حزب الله ، سوریه و ایران خواهند بود که اسرائیل را با "محور مقاومتـ"ـی چندین برابر منسجم تر و مستحکم تر مواجه خواهد کرد.
ایران و سوریه بر اثر این بحران بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شدند و همکاری های سیاسی ، اقتصادی و نظامی طرفین به بالاترین حد از ابتدای روابط رسید.ایران بارها به شکل رسمی و غیر رسمی اعلام کرد در صورت حمله نظامی به سوریه ساکت نخواهد ماند و از لحاظ سیاسی و در دیپلماسی ، ایران حمایت خود را از دمشق اعلام کرد.مناسبات اقتصادی طرفین هم به بالاترین سطح خود رسید (+) (+) (+) (+) تا ایران و سوریه بهترین متحدان یکدیگر در منطقه باشند.
مشهور است که حافظ اسد ، رئیس جمهوری فقید سوریه در اواخر عمرش به پسرش گفته بود که " به ایرانی ها اعتماد کن ، چرا که وقتی که عربها به تو خیانت می کنند ، ایرانی ها به تو کمک خواهند کرد . "
نصرالله هم که "محبوبترین مرد جهان عرب" لقب گرفته بود ، وفاداری اش را اثبات کرد ، حتی این که این "وفاداری" به از دست دادن محبوبیتش تمام شود.


دیدار سه جانبه نصرالله ، اسد و احمدی نژاد - اسفند ماه 1388

-: دومین پیامد این بحران ، سرایت آن به همان کشورهایی خواهد بود که به گسترش بحران در سوریه کمک می کردند و گروههای تروریستی را از نظر نظامی ، لجستیکی ، اقتصادی و سیاسی تامین می کردند.
هزاران نفر از کشورهای مختلف زیر پرچم رادیکالیسمِ اسلامی القاعده و تحت عنوان " جهاد " به سوریه برده شدند تا با همکاری عربستان ، ترکیه ، قطر و ناتو دولت مقاوم بشار اسد را سرنگون کنند. (+) (+) (+) (+)
پس از پایان بحران و سیطره ارتش سوریه بر کشور و مرزها ، القاعده و "مجاهدان" سوریه ، به خطری بالقوه برای همان کشورها بدل خواهند شد.همان طور که آمریکا طالبان را در دهه 80 میلادی با واسطه گری ISI - واحد اطلاعات ارتش پاکستان - تسلیح کرد و آموزش داد تا علیه شوروی بجنگند ، و بعدها همان طالبان با همان استینگری که دهه 80 از آمریکا گرفته بودند هلیکوپتر های آمریکایی را در افغانستان ساقط کردند !


صدور تروریسم به سوریه کماکان ادامه دارد
علاوه بر این ، دولت ترکیه با تهدید های جدیدی از سوی PKK مواجه می شود ، چرا که اسد در پاسخ به اقدامات خصمانه ی آنکارا ، میدان بازتری را برای فعالیت کردهای PKK - دشمنان شماره 1 ترک ها - در مناطق کردنشین سوریه فراهم کرد (+) (+) (+) تا هم از ساکت ماندن چندین میلیون کرد سوریه مطمئن شود و هم به نوعی از اردوغان "انتقام" بگیرد .
مضاف بر این که آتش اختلافات درون حکومت آل سعود با شکست خوردن طرح ها برای سقوط اسد شعله ور شده ، حکومتِ اشغالگران حجاز را در موضعی کاملاً انفعالی قرار می دهد که باید خود را آماده دریافت پاسخ از سوریه کند.

-:سومین پیامد ، محکم تر شدن روابط روسیه - سوریه و ورود روسیه به مرحله جدیدی از اختلافات با آمریکا خواهد بود.
پس از  جنگ اول خلیج فارس - 1991 - همزمان با اضمحلال بلوک شرق و امپراطوری شوروی ، برای روسیه تازه تأسیس و یلستین غرب گرا که با مسائل امنیتی آسیای مرکزی و قفقاز مواجه بود تحولات خاورمیانه از اهمیت چندانی برخوردار نبود و نگاه ها بیشتر به سمت غرب می چرخید.اما با روی کار آمدن پوتین که تقریباً همزمان با حمله به عراق و افغانستان و سودای "خاورمیانه جدید" بود ، نگاه ها در کرملین به سوی خاورمیانه بازگشت و روسیه با صرافت به دنبال احیای قدرت خود در خاورمیانه افتاد ، و تنها متحد قدیمی که در منطقه برای روسیه باقی مانده بود " سوریه " بود ، که حتی در دوران شوروی هم "قابل اعتماد ترین" متحد شوروی در خاورمیانه شناخته می شد.
اکنون تمامی نگاه ها در کرملین به سوی سوریه است.پوتین خوب می داند که کوچکترین خسارتی که سقوط بشار اسد به منافع روسیه در منطقه وارد می کند
، از داست دادن پایگاه ارتش روسیه در طرطوس خواهد بود.از این رو ، روسیه تمام قدر از سوریه حمایت می کند و طبیعی ست که پس از عبور از بحران اسد از پوتین به خاطر حمایت ها و " وتو" هایش تشکر کند و روابط را گسترش دهد.


سفر بشار اسد به روسیه - 2008

-:
کمرنگ شدن نقش جامعه عربی در عرصه دیپلماتیک در صورت پیروزی بشار اسد بر توطئه یکی دیگر از اثراتی ست که دخالت نا به جای این سازمن در امور داخلی سوریه بر جای خواهد گذاشت ، سازمانی که یکی از مؤسسان خود را اخراج کرده است اگر با هوشمندی سیاسی دولت سوریه مواجهه شود قدم به قدم به اضمحلال نزدیک تر خواهد شد . سازمانی که اسماً " عربی " ست و رسماً " عبری " !
 
در هر حال ، پیروزی سوریه بر توطئه شرایط جدیدی را در خاورمیانه رقم می زند که تیر خلاص به سلسله نقشه های آمریکا برای ایجاد " خاورمیانه بزرگ " خواهد بود.


* مطالب وبلاگ صرفاً نظر شخصی من هست ، نه یک تحلیل سیاسی ! ( اصلاً به قد و قواره ما این حرف ها نمی خوره!)
*استفاده از مطالب این وبلاگ حتا بدون ذکر منبع هم مجاز است.
*یک سوالی که مطرح شد این که آیا حمایت از بشار اسد به معنای تائید همه ی اقدامات او است؟ طبیعاً نه
، اشتباهاتی که دولت سوریه داشت ، خشونتهای نا به جایی که در مواجهه با بعضی تظاهرات انجام داد ، قطعاً مورد تائید نیست و محکوم هم هست .
*به نظر من سوریه فقط و فقط تاوان حمایتش از مقاومت و اتحادش با ایران را پس می دهد. و الا اگر بشار اسد " دیکتاتور " است ، کجای تاریخ آمریکایی ها با یک دیکتاتور مشکل داشته اند؟


وقتی بشار اسد نخواست "روی اولمرت را ببیند" . || سال 2008
چـنـد لـیـنـکـ مـرتـبـط :
کامل ترین شرح سهیل کریمی از اوضاع سوریه (+) چه کسی تا این جا بازنده است؟ (+) دکتر عباسی:استراتژی شمشیر داموکلس (+) چرا بشار اسد بر قدرت می ماند ؟ (+)
*در حاشیه این پست : شعری از میلاد عرفان پور ، برای زخم های میانمار


به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر!
گلستانیم ما در آتش نمرود زیبا تر

مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی‌ترسیم
که در آغوش آتش می‌شود ققنوس ماناتر

خبر از دود آه ما به دلها می‌رود مادام
تو در هر شعله نفرینی‌تری هر شعله رسواتر

تو مست از شعله فریاد ما آرام می‌گیری
و ما را ناله‌ای مانده‌ست صدها بار گیراتر

دریغا پیرو بودا به کار زنده سوزاندن
دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر!

شما را مردگانی هست – سر تا پای در آتش-
شما در زندگانی نیز می‌سوزید، پیداتر

بسوزانیدمان، خورشید محشر نیز در راه است
خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر

… اغثنی یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است
اگرچه نیست در رنج سفر از ما شکیباتر


The Game Is Over

-:پنجم ژوئن 1967 : جمال عبدالناصر با "پان عربیسم" اش از بحران 1956 ِ سوئز سلامت بیرون آمده و با تشکیل "جمهوری متحد عربی" اضافه بر حمایت همه جانبه شوروی - که جمهوری متحد عربی را مطمئن ترین متحد منطقه ای خود می دانست - نه تنها در اوج قدرت است که به محبوبیتی دست نیافتی هم رسیده ، و همین موضوع اسرائیل تازه تأسیس را با بن بستی امنیتی روبرو کرده است.اکنون قدرت "ظاهری" مصر و سوریه و اردن و عراق چندین برابر ارتش اسرائیل است و آغاز هرگونه جنگی با اعراب ، به معنای "تهدید موجودیت اسرائیل" شناخته می شود.


(طرف راست مربوط به ارتش اعراب و طرف چپ مربوط به ارتش اسرائیل است .)

اسرائیل برای خروج از این بن بست و محاصره امنیتی ، وارد "بازی" پرریسکی می شود که پیروزی در آن ، مساوی با بقا و شکست در آن مساوی با نابودی ست.

"بازی" صبح پنجم ژون آغاز می شود.ارتش اسرائیل تقریباً همزمان به مصر و اردن و سوریه و عراق حمله ور می شود .با گذشت شش روز از جنگ ، معادله کاملاً بر عکس می شود.اسرائیل از بحران خارج می شود و کشورهای عربی را در بحران قرار می دهد ، و با نابودی فقط و فقط 46 هواپیما ، نیروی هوایی مصر و سوریه و اردن را "نابود" می کند.نیروی زمینی مصر و سوریه هم متحمل تلفات جدی می شوند.قدس به عنوان اولین پایتخت عربی به اشغال صهیونیستها در می آید و با تصرف صحرای سینا و جولان ، ارتش اسرائیل در یک قدمی دمشق و قاهره است .در یک کلام ، جمال عبدالناصر بزرگترین شکست عمرش را متحمل می شود (و دو سال بعد بر اثر فشارهای روانی سکته می کند ) و اسرائیل در موضع قدرت قرار می گیرد و "بازی" را قاطعانه می برد.

The Game Is Over

تانک منهدم شده سوری

موشه دایان در کنار دیوار براق

-40 سال بعد ، 13 جولای 2006 : با به اسارت گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی در زمین های لبنان ، اسرائیل حمله ی تمام عیاری را آغاز می کند که بر خلاف "بازی" سال 67 نه تنها پرریسک نیست ، که حتی احتمال شکست در آن هم لحاظ نمی شود.اسرائیل در طول 33 روز برابر تمام حجم آتشی که در طول 40 سال جنگ با اعراب ریخته بود روی لبنان آتش می ریزد و با کمک جرج بوش پسر ، در تکمیل سناریوی "خاورمیانه بزرگ" قدم برمی دارد.اما گروهی که چندین بار از ارتش های عربی در 1967 کوچکتر و ضعیف تر است 33 روز سر خم نمی کند و طولانی ترین جنگ تاریخ اسرائیل را رقم می زند.وقت آن بود که حافظه تاریخی بنی اسرائیل به کار بیفتد و "فتح خیبر" را به یاد بیاورد.نصرالله مردم را به "پیروزی مجدد" و "آزادی اسرا" وعده می دهد و هر دو وعده محقق می شود.در پایان جنگ ، نه تنها اسطوره مرکاوا ، و نه تنها اسطوره "سرباز اسرائیلی" ، که اسطوره "ارتش شکست ناپذیر" هم شکست می خورد و روزنه جدیدی به روی مقاومت اسلامی در فلسطین می گشاید.برای اولین بار ، تلفات ارتش اسرائیل از طرف مقابل بیشتر می شود و بیمارستان های روانی آلمان و سوئیس پر از سربازان اسرائیلی می شوند .و حزب الله با وجود آن که از لحاظ نظامی در موضع ضعف بود ، پیروز می شود ، و عملاً نشان می دهد که نه "پان عربیسم"ِ عبدالناصر ، نه "مارکسیسم" جورج حبش ، نه "سکولاریسم" میشل عفلق و نه حتا " بی عقیدگی " یاسر عرفات راه حل درست هستند ، بلکه راه حل درست "مقاومت اسلامی" است .

این بار هم 

The Game Is Over

اما به ضرر اسرائیل ..

"سربازی که شکست نمی خورد . " 

"حزب الله به ما ثابت کرد که نوع دیگری از عرب هم وجود دارد .. "

نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی - اسحاق شامیر 


لینک هایی مرتبط با موضوع :

و ما ادراك ما لبنان؟ (+)

تجربه مقاومت (+)

تو ننگ عربی سید حسن (+)

این مطلب در عمار نامه

" درد ناک ترین " شعر مقاومت

شعر مقاومت لبنان و فلسطین یکی از پرشور ترین و در عین حال دردآلودترین شعرهای مقاومت جهان است ،، شعر  شاعرانِ "بی وطن" !

" وطنم ، جامه دانی است

و جامه دان ، وطن کولی هاست ..

ملتی که در ترانه ها و دود

خیمه زده است

ملتی

میان ترکش ها و باران

وطنی می جوید . "

خداحافظ لبنان - محمود درویش

محمود درویش شاعری که به شاعر مقاومت فلسطین شهرت یافته و شعری جز در این موضوع نگفته است .

" درخت ، درخت

تو خواهی روئید

و برگهایت سبز و پرپشت

در آفتاب خواهند شکفت

صدای خنده

از میان برگ هایت

به آفتاب خواهد رفت

و چکاوک ها باز خواهند گشت ،

به سوی وطن .. "

سیل و درخت - فدوی طوغان

"در این جا خواهیم ماند

دیواری روی سینه ات

ژنده پوش و جان به لب از گرسنگی

مبارزه می کنیم

و سرودهایمان را می خوانیم

با خشم مان در خیابان ها انبوه می شویم

و در نسل های آینده ، بذر کینه می کاریم ،

هم چون هزار نادره گرد آمده ایم

در «لیدا»

در «رمله» 

در «الجلیل» ،،

در این جا خواهیم ماند

و کاری از تو برنمی آید .. "

ناممکن - توفیق زیاد

توفیق زیاد

در فلک ، سیاره هایی است

در سیاره ها ، زمین .

در زمین ، قاره هایی 

و در قاره ها ، آسیا .

در آسیا ، سرزمینی است ،

در این سرزمین ، فلسطین.

در فلسطین ، شهرهایی است

در شهرها خیابان هایی ،

در خیابان ها تظاهراتی ،

در تظاهرات جوانی .

در سینه جوان قلبی است ،

و در قلبش ، گلوله ای .. "

در قلب - مرید البرغوثی

مرید البرغوثی

"هنوز بر دروازه « الخلیل » بیرقی است

و انگشتانی

که امروز با شعله می شکفد

هنوز « دلال* » در « حیفا » ست

و گلوله هایش را

به سوی اشغالگران شلیک می کند

و بر پیشانی دریا

آفتابی زیبا می کارد .. "

وطن در اردوگاه - یوسف عبدالعزیز

*شهیده دلال المغربی ، که در سال 1978 در حیفا به شهادت رسید .

"در خیمه گاه ،

پسرک تمرین می کرد 

چگونه تانکی را

با سنگ از پای درآورد

چگونه دندان بر جگر بگذارد

و انگشت بر ماشه سال و ماه بفشارد

و اندوهش را

به سمت دشمن ترسو نشانه گیرد .. "

کودک و اردوگاه - ولید منیر

" محمد* ،

تو تمام کودکانی هستی که زاده خواهند شد

تمام باغچه هایی که شکوفا خواهند شد

و تمام شهیدانی که کشته خواهند شد .. "

پایان ناپذیر - حافظ علیان

*محمد الدره ، شهید خردسالی که بارها تصویرش را دیده ایم .

" اگر باید که نانم را از دست بدهم

اگر باید که پیراهن و بسترم را بفروشم

اگر باید که سنگ تراشی کنم

یا نان را از میان زباله ها بجویم

یا از گرسنگی بمیرم و تمام شوم

ای دشمن انسان

سازش نمی کنم ،

و تا پایان می جنگم ..

آخرین تکه خاکم را هم بگیر

جوانانم را به زندان ها بینداز

و کتاب هایم را بسوزان

به سگ هایت در ظرف های من غذا بده

دام ترس و وحشت را بر سر بام های دهکده ام بگستر

ای دشمن انسان ،

سازش نمی کنم ،

و تا پایان می جنگم .. "

گزارش یک شکست - سمیع القاسم




مصر و تونس آری ، سوریه نه ؟؟

این سوال مکرراً تکرار می شود که "چرا جمهوری اسلامی از انقلاب در بحرین و مصر و تونس و یمن حمایت می کند ، اما از انقلاب و تغییر در سوریه نه ؟ "

جوابش را می توان از سخنرانی های امام خامنه ای پیدا کرد : "ماهیت قضیه در سوریه با ماهیت قضیه در این کشورها متفاوت است ، در این کشور ها حرکت ضد آمریکا و ضد صهیونیسم بود ، اما در سوریه دست آمریکا آشکار است ." (+)

# حمایت آمریکا از معارضان نظام سوریه تازگی ندارد ، از همان سالهای اول حکومت حزب بعث بر سوریه آمریکا به دنبال ایجاد تغییر در سوریه بوده است . برای نمونه ، بر اساس سند صادره 23 دسامبر 2007 از سفارت آمریکا در دمشق به شماره 07DAMASCUS1193 تصریح شده که وزارت خارجه آمریکا باید از سه راه به مخالفان دولت سوریه کمک کند :

اول : کمک به زندانیان سیاسی و خانواده هایشان 

دوم : کمک به مخالفان برای امور تبلیغاتی در داخل سوریه

سوم : کمک به مخالفان خارج از سوریه

اما در مورد مصر و یمن و تونس و بحرین هیچ اقدامی جهت تغییر و حمایت از مردم انقلاب انجام نشد و حتی از دیکتاتورها حمایت همه جانبه هم انجام شد ، در حالی که برای حمایت از تغییر در سوریه چندین کنفرانس با حضور هیلاری کلینتون با عنوان " دوستان سوریه " برگزار شد ، و حتی چندین قطعنامه در شورای امنیت به مرحله تصویب رسید و رسانه های غربی - همان طور که در فتنه 88 در ایران عمل کردند - تمام قدرت به سوریه حمله ور شدند.

کنفرانس دوستان سوریه که در تونس برگزار شد .

در مصر و یمن و تونس شعارها "الله اکبر" بود و تماماً ضد صهیونیستی و هنوز حمله به سفارت اسرائیل در قاهره از اذهان فراموش نشده ، در حالی که در سوریه بر علیه خط مقاومت شعار سر داده شد ، به حزب الله که برای اولین بار در جهان عرب اسرائیل را شکست داده بود حمله شد و پرچمش آتش زده شد ، و حتی از ناتو برای دخالت نظامی در سوریه درخواست شد! (+)

NATO Help Us !

و حتی بخشی از روابط مابین مخالفان دولت سوریه با اسرائیل هم نمایان شده است :

"شبکه تلوزیونی دهم اسرائیل نامه ای از اعضای مجلس ملی سوریه - مطرح ترین گروه معارض - به نتانیاهو را نمایش داد که در آن از اسرائیل جهت کمک به عملیات مسلحانه در خاک سوریه درخواست شده بود. " (+)

مضاف بر این که برهان غلیون - رئیس مجلس ملی سوریه که بزرگترین گروه مخالفان دولت سوریه در خارج از سوریه است - تصریح کرده بود که " درصورت به قدرت رسیدن ، روابط سوریه با ایران و حماس و حزب الله را قطع کرده و در موضوع ارتفاعات جولان - که از 1967 در اشغال اسرائیل است - با اسرائیل مذاکره خواهد کرد . "(+)

برهان غلیون - رئیس مجلس ملی سوریه - وسط

فرید الغادری ، رهبر حزب " الإصلاح " هم گفته بود  که " {در صورت سقوط بشار اسد } ، پرچم اسرائیل در دمشق بالا خواهد رفت ، چرا که مردم سوریه صلح دوست هستند . " (+) (+)(+)

فرید الغادری از معارضان دولت سوریه - کنیست اسرائیل - 2007

حتی جان مک کین هم به مرز سوریه با ترکیه رفت و با رهبران "ارتش آزاد" دیدار کرد . (+)

جان مک کین - سناتور سنای آمریکا - "جنگ طلب ترین " سناتور سنا !

#تفاوت دیگری که تحولات سوریه با مصر و یمن و تونس و بحرین دارد ، مسلحانه بود آن است . حضور نیروهای تروریستی که در ابتدا کاملاً توسط غرب و اتحادیه عرب انکار می شدند دولت سوریه را وادار به بکارگیری نیروی نظامی با کمیتی وسیع کرده است . نقطه جالب و البته "سیاه" ماجرا آنجاست که همان آمریکایی که با داعیه مبارزه با تروریسم به عراق و افغانستان حمله کرد امروز از گروههای مسلحی در سوریه حمایت می کند که هر چند بنابر عقیده آمریکایی ها تروریست نیستند ! اما در واقع این گروهها با بمبگذاری در شهرها ، تیراندازی به غیر نظامیان و ربودن زائران ایرانی و لبنانی غیر نظامی ، عملاً تروریستی بودن خود را به اثبات رسانده اند.

مهندسان ایرانی ربوده شده در سوریه به اتهام عضویت در سپاه پاسداران !

نقطه به واقع "سیاه" ماجرا آن جاست که اعمال تروریستی این گروهها به پای دولت و ارتش سوریه گذاشته می شود و این مهم ترین عامل ادامه یافتن و تعمیق بحران در سوریه در طول یک سال است ، از یک سو گروههای مسلح در شهرها و مناطق مسکونی به مردم حمله می کنند ، از سوی دیگر رسانه های معلوم الحال (+) دولت سوریه را متهم به این اعمال تروریستی کرده و این طور بهانه لازم برای پشتیبانی از مسلحان و حتی حمله ی نظامی به سوریه ، و در نهایت شکستن محور مقاومت - بازدارندگی در منطقه و رهایی اسرائیل از بحران امنیتی پیش رو فراهم می شود .

نمونه ی عملی شده این سناریو را در "حوله" دیدیم.صدها زن و کودک در این کشتار کشته شدند ، و طبق انتظار ارتش سوریه مسئول این فاجعه معرفی شد . چند روز بعد آمریکا بر لزوم حمله نظامی به سوریه تاکید کرد (+) و خدا می داند اگر پشتیبانی ایران ، چین و روسیه به اضافه موشک هایی که اسرائیل را هدف گرفته بودند نبود تا امروز چند روز از اشغال سوریه و خلاصی اسرائیل از این دشمن سرسخت می گذشت !

کشتار حوله

و البته هیچ کس نگفت که عمده ساکنان "حوله" از شیعیان بودند و دولت سوریه چرا باید شیعیان را - که طرفدار دولت هستند - کشتار کند ، و بعد از آن از الجزیرة برای فیلمبرداری از جنازه هایشان دعوت کند؟!


پ.ن 1 : هر چند که اصولاً فقط و فقط همین که آمریکا از کسی خمایت می کند و علی الظاهر آن طرف مظلوم هم هست ، باید در مظلوم بودنش شک کرد.

پ.ن 2 : آیا ارتش سوریه و دولت سوریه تاکنون هیچ خطایی نکرده اند ؟ 

ما دولت سوریه را از خطا مبرا نمی دانیم ، قطعاً دولت هم مرتکب خطایایی شده ، اما آیا اقدام اشتباه یک نفر در ارتش را ، اقدام اشتباه یک نفر در نیروی امنیتی را می توان به حساب راس هرم قدرت گذاشت و شخص بشار اسد را متهم کرد؟در حالیکه شخص اسد بارها عزم خود را برای حل مسالمت آمیز بحران عملاً به اثبات رسانده است ، از پذیرفتن طرح کوفی عنان تا ابلاغ قانون اساسی جدید و لغو قانون وضعیت اضطراری - که از 1973 برقرار بود - حتی اخیراً او در تاسیس مجلس جدید گفت :

"ما تأکید می کنیم که درهای گفت و گو هنوز باز است.روند اصلاحات سیاسی با دولت جدید و جبهه بندی جدید در پارلمان شکل می گیرد و کامل می شود.

امنیت ملی خط قرمز ماست و هرگز با تروریسم تسامح نخواهد شد ، اما کسانی که از تروریسم بازگردند درها به رویشان باز است . "  (+)

پ. ن 3 :

رهبر معظم انقلاب : "جمهوری اسلامی ایران از سوریه به دلیل حمایت از خط مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی دفاع خواهد كرد و با هر گونه دخالت نیروهای خارجی در امور داخلی سوریه به‌شدت مخالف است."  (+)



همه بر علیه ایران .. !

اسناد منتشرشده از سفارت آمریکا در منامه توسط ویکیلیکس که به سالها 2005 تا 2009 مربوط می شوند مسائل بسیار جالب و صد البته قابل توجهی از دیدگاه های خاندان حاکمِ بحرین در موضوع ایران و ارتباط با اسرائیل را نشان می دهد.

- : در سند سری شماره 05MANAMA230 در تاریخ 15 مارس 2005 که محتوای ملاقات حمد بن عیسی ، پادشاه بحرین با سفیر آمریکا در منامه ، ویلیام مونرو را روایت می کند آمده است : "پادشاه گفت : آمریکا همیشه می تواند به {حکومت} بحرین تکیه کند ، و کاری که آمریکا در عراق کرد – اشغال عراق و اسقاط حکومت صدام – صورت منطقه را تغییر خواهد داد . و این موضوع که او به وزیر تبلیغات دستور داده تا از اسرائیل در بیانیه های رسمی با عنوان «دشمن» یا «رژیم صهیونیستی» یاد نکند ، با تاکید بر این که بین بحرین و اسرائیل روباط امنیتی – اطلاعاتی برقرار است . 


-:در سند شماره 05MANAMA397  به تاریخ 16 مارس 2005 به نقدر از عبدالعزیز مبارک ، وزیر خارجه رژیم بحرین تصریح شده که ولی عهد سلمان در اجلاس دافوسِ لندن با شیمون پرز دیدار کرده و حتی با او در برنامه ای در شبکه CNN هم ظاهر شده است !

-:در سند شماره 06MANAMA1846  به تاریخ 11 ژانویة 2006 به نقل از دیکتاتور بحرین آمده که : " بحرین باید صلحی حقیقی با اسرائیل برقرار کند ، چرا که منطقه به صلح با اسرائیل نیاز دارد و آن هنگام است که همگی با ایران مقابله می کنیم . "

بله ، هنگامی که «قانا» به خاک و خون کشیده می شد ، هنگامی که «محمد الدره» در آغوش پدر به شهادت می رسید ، و هنگامی که رهبر شیعیان بحرین پیروزی بر اسرائیل را به نصرالله تبریک می گفت پادشاه بحرین به دوستی حقیقی با اسرائیل می اندیشید .. !


3 نکته خارج از موضوع :

جدیداً تصاویری از مشارکت سربازان آمریکایی در سرکوب مردم بحرین منتشر شده است ، کما این که اسلحه ی ارتش بحرین Made In U.S.Aست و نیروهای ارتش بحرین را تفنگداران دریایی آمریکا آموزش می دهند !

تصاویری که به نیروهای مارینز آمریکایی مستقر در بحرین نسبت داده شده است .

14 می 2012 ، دولت «دموکراتیک» و «آزادی خواه» آمریکا اعلام کرد که فروش سلاح به بحرین را از سر می گیرد : " مصالح ایالات متحده و اعتراضات در بحرین ما را مجاب می کند تا فروش سلاح به حکومت بحرین را از سر گیریم.." (البته «دموکراتیک» و «آزادی خواه» بودن آمریکا فقط برای سوریه و ایران است ، نه متحدانش ! ) (+)

فکر نکنیم که آل خلیفه و مامانشان ، آل سعود از صهیونیست ها و اسرائیل جدا هستند. انگلیسی ها ، همان هایی بودند که در سواحل مدیترانه دولتی مجعول به اسم اسرائیل را روی کار آوردند و در جزیرة العرب آل سعود و آل خلیفه را. عرب مرتجع – چه دیکتاتوری به ظاهر دینی مثل آل سعود و چه دیکتاتوری های سکولار مثل بن علی و مبارک – و صهیونیسم هر دو از یک جا برخاسته اند و از یک جا حمایت می شوند ، و عاقبتی جز عاقبت صدام و قذافی نخواهند داشت ..

بــــه جــــز بـــرای خــــدا ســر خـــم نمــی کـنیـــم ..

انقلاب بحرین علاوه بر این که «تنها ترین انقلاب بیداری اسلامی» است ، تنها انقلاب بیداری اسلامیست که دارای رهبری واحد است که همه گروه های معارض از «الوفاق» گرفته تا «ائتلاف جوانان انقلاب» قبولش دارند ، و از همین رو پس از گذشت 1 سال و حدود 3 ماه از شروع انقلاب و با وجود دخالت نظامی اردن و عربستان و امارات نه تنها آتش انقلاب سرد و خاموش نشده که روز به روز شعله ور تر می شود.«آیت الله شیخ عیسی احمد قاسم» ، رهبر شیعیان بحرین که در رسانه ها «رهبر معنوی انقلاب بحرین» می خوانندش همان است که ولی امر مسلمین ، امام خامنه ای "ستاره ای در آسمان تشیع" توصیفش کرده و سید حسن نصرالله او را "رهبری حکیم" می خواند ..  

شیخ قاسم همواره از امام خمینی و مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین حمایت کرده و از مخالفان سرسخت حضور نیروهای آمریکایی در خاک بحرین است.

شیخ قاسم در  پیامی خطاب به دبیر کل حزب الله  می گوید : " ابا هادی ، ای رهبر ظفر مند ! خدا را شاکریم که این نعمت بزرگ را به شما مبذول داشته و پیروزتان کرده ، و آنقدر شرف و عزت به شما عطا کرده که به مرد فداکاری و جهاد و افتخار امت تبدیل شدید.خداوند قدم هایتان را در این راه محکم ، عزمتان را قوی و پیروزی هایتان را پایدار گرداند .. "

همچنین او در پیامی به مناسبت شهادت عبدالعزیز رنتیسی _ از رهبران مقاومت اسلامی فلسطین ، حماس _ می گوید : " مقاومت در برابر اشغالگران هرگز با ترور و تبعید رهبران آن تضعیف نشده و متوقف نمی شود .. راه حل های مسالمت آمیز در مواجهه با رژیم غاصب صهیونیستی بی حاصل است و به کسی امنیت نمی بخشد.راه حل درست همان است که مردم فلسطین آن را انتخاب کرده است .. "

شیخ عیسی قاسم از آن رو که چنین سال را _ از 1990 تا 2001 _ در قم ، شهر علم و جهاد و مقاومت به تحصیل علوم حوزوی پرداخته فارسی را به خوبی حرف می زند ، و نماز جمعه شهر «دُراز» در بحرین که این روزها به امامت شیخ قاسم برگزار می شود پرشور ترین و شلوغ ترین نماز جمعه ی بحرینِ 1 میلیون نفریست. 


 

آیت الله قاسم در سخنرانی هایش از امام خمینی با لفظ «سید الإمام» یاد می کند :

" استکبار جهانی هنوز از حالت رعب و وحشتی که انقلاب و پیروزی «سید الإمام» در آن ایجاد کرد خارج نشده است .. «سید الإمام» با انقلابش ، با پیروزیش و با حکومتش نسلی از رهبران مسلمان را تربیت کرد که پرچم اسلام را حمل کرده ، برای عزت امت اسلامی می جنگند .. " (+)

و اما مشهور ترین و شاید حماسی ترینِ سخنرانی های آیت الله قاسم به پنج کلمه هم نمی رسد ، اما آل خلیفه را همین پنج کلمه به خاک مذلت خواهد نشاند : 


« لــــــــن نــــــرکــــــع الّـــــا للـــــه »

«بــــه جــــز بـــرای خــــدا ســر خـــم نمــی کـنیـــم .. »



استفاده از مطالب آر پی جی زن بدون ذکر منبع هم مجاز است !

سســـت تـر از خـــانـه عنکـــبوت ..

-16 فوریه 1992 ، مراسم هشتمین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب ، شهرک جبشیت ، جنوب لبنان:سید عباس موسوی ، دبیر کل وقت حزب الله ، در سالگر شهادت دوست و همسنگر قدیمی سخنرانی می کند : " از جبل عامل در طول تاریخ ، هزاران مرجع تقلید نامدار ، عالمان دین و مجاهدان راستین برانگیخته شده است.این سرزمین همواره بستر انقلاب ها و قیام ها در برابر اشغالگران و ستمگران تاریخ بوده است .. "

-مراسم که تمام شد ، سید عباس به همرا همسر و فرزندان و کاروان حفاظتی ، از جبشیت خارج می شود."تروریسمِ دولتی" حاکم بر فلسطین که از مدتها قبل در پی ترور کردن رهبران مقاومت و رأس آن ها فرماندهان حزب الله و جهاد اسلامی بود ، با عنوان "از بین بردن رهبران تروریسم در منطقه" ، با هلیکوپتر های ساخت آمریکا ، خودروی حامل سید عباس را هدف قرار داد و دبیر کل حزب الله و همسر و فرزند خردسالش ، "حسین" را به شهادت رساند.از حسین 5 ساله همین یک جفت کفش باقی ماند .. 

حسین پنج ساله قربانی "مبارزه با تروریسم" شد .

-کم تر از 24 ساعت بعد ، سید حسن نصرالله به دبیرکلی مقاومت اسلامی انتخاب شد.او در مراسم تشییع سید عباسِ شهید ، گفت : "ما این راه را ادامه خواهیم داد ، حتی اگر همه به شهادت برسیم.حتی اگر خانه هایمان را روی سرمان خراب کنند ، از گزینه ی مقاومت اسلامی عقب نخواهیم نشست.با امام زمان (عج) و دبیرکل شهیدمان پیمان می بندیم که به اسرائیل نشان دهیم بزرگترین حماقت را در عمرش مرتکب شده است .. "

همان ماشینی که حسین  در آن به شهادت رسید ، اکنون در مزارش در نبی شیت به نمایش گذاشته شده است.

چند ماه بعد بخشی از وعده ها نمایانده می شود.تجاوز همه جانبه سال 1993 اسرائیل با شلیک صدها موشک کاتیوشا به الجلیل شکست می خورد.عملیات خوشه های خشم (1996) دشمن را به هیچ یک از اهدافش نمی رساند.و سال 2000 ، 8 سال بعد از شهادت سید عباس اسرائیل برای اولین بار در طول تاریخ جعلی اش شکستی قاطع می خورد و جبل عامل پس از 18 سال آزاد می شود.نصرالله در جشن آزادی جنوب لبنان ، اسرائیل را "سست تر از خانه عنکبوت" توصیف می کند ..

جشن آزادسازی جنوب لبنان ، سال 2000

شش سال بعد ، حمله گسترده دشمن برای آزادی 2 اسیر به شکستی همه جانبه و سقوط دولت اولمرت می انجامد و اسرائیل را وادار می کند پس از 60 سال ، از سیاست "عدم مذاکره با تروریسم" دست بردار و عامل کشته شدن دهها شهروند اسرائیلی را به همراه بسیاری اسرا و پیکرهای شهدا تحویل حزب الله دهد ، و سمیر قنطارِ پس از 30 سال اسارت ، آزاد می شود.

چند روز بعد از آزادی قنطار ، نصرالله در مراسم شهادت عماد مغنیه می گوید : "اگر خون شیخ راغب آن ها را از بخشی از جنوب لبنان خارج کرد ، و خون سید عباس به اشغالگری آن ها پایان داد ، قطعاً خون عماد مغنیه اسرائیل را نابود خواهد ساخت .. "

عمامه ی شهید شیخ راغب حرب ، و عمامه ی سید عباس موسوی که بعد ها به نمایش گذاشته شد.



پ.ن 1 : زحمت تصویر اولی را دوست عزیزم محمد مدلج کشیده ، از همین جا تشکر !

پ.ن 2 : این مطلب قرار نبود این قدر گسترده و طولانی بشه ، اما نوشتیم و نوشتیم و نوشتیم تا جایی که خسته شدیم ، متوجه این که مطلب طولانی شد هم نشدیم!


الجزیره ، دروغ های پی در پی


الجزیره ، بحرین :

*نیروهای سپر جزیره برای "حفظ حکومت" وارد بحرین می شوند.

* "دهها نفر" از بحرینی ها اعتراض می کنند.

*نیروهای سپر جزیره از گازهای اشک آور برای متفرق کردن "خرابکاران" استفاده می کند.

 

الجزیره ، سوریه :

*تانکهای ارتش سوریه شهرها را برای "کشتار مردم" محاصره می کنند.

*"صدها هزار نفر" از معترضان در سوریه برای سقوط نظام شعار می دهند و شاهدهای عینی از وجود داشتن صدها جسد در خیابان ها خبر می دهند.

*نیروهای امنیتی سوریه از گازهای اشک آور و سلاح گرم برای متفرق کردن "معترضان" استفاده می کند.

با این که مالک الجزیره ، امیر قطر از جمله طرفداران طرح دوستی و صلح اعراب و اسرائیل است(+) ، و حتی گاهی این شبکه مواضعی بر ضد مقاومت داشته و اکثر عملیات ها و اخبار گروههای مقاومت عراقی را هم "بایکوت" خبری کرده {+}  ، اما هنوز هم این شبکه دارای  عنوان پر طمطراق "پرمخاطب ترین" شبکه خبری خاورمیانه و جهان است.این مقبولیت و محبوبیت عمومی عمدتا ریشه در یکه تازی الجزیره در پوشش اخبار مربوط به حملات 11 سپتامبر ، نوارهای ویدئویی بن لادن و حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام دارد.

*در مورد انقلاب بحرین رویکرد الجزیره بر خلاف رویکردی که در مصر و لیبی و تونس داشت ، مشابه دیگر رسانه های ماهواره ای عرب زبان ، - منجمله العبریه- بیشتر "بایکوت" خبری ست تـا "پوشش" خبری.

در این زمینه اعتراضاتی هم صورت گرفته که نمونه اش صفحه ی "الجزیره ، چرا سکوت؟" در فیس بوک است که البته مدتی قبل توسط مدیریت فیس بوک حذف شد.

*الجزیره در موضوع سوریه متاسفانه گاهاً حرفه ای گری خود را کنار می گذارد ، و از "شاهدهای عینی" ( که صحت و سقم حرفهایشان هیچ مورد تائید نیست و البته صرف پخش آن از شبکه ای مثل الجزیره مخاطب عرب زبان عامی را به قبول مطالبی که توسط شاهد ! گفته می شود وامی دارد.) و حتی تصاویر آرشیوی استفاده می کند.الجزیره اخیراً برای القای این که ارتش سوریه به طرح کوفی عنان عمل نکرده و هنوز درگیریها را ادامه می دهد ، متوسل به پخش بعضی تصاویر آرشیوی از درگیری های ارتش سوریه در هفته ها و ماهها قبل شده است.

متاسفانه الجزیره رسالت بی طرفی و استقلال رسانه ای خود را نیز کنار گذاشته ، رسماً به اتاق جنگ علیه سوریه و ابزاری برای تحریک افکار عمومی جهان عرب بر علیه دولت سوریه بدل شده است.غسان بن جدو ، مدیر سابق دفتر الجزیره در تهران و بیروت ، که به تازگی استعفا داده و شیعه شده است می گوید : «الجزیره رویای  حرفه ای گری و واقع گرایی خود را از دست داده و این روند در پست ترین حالت خود قرار دارد ، زیرا الجزیره امروز به عنوان یک رسانه ، به اتاق عملیاتی با هدف تحریک بدل شده است.»(+) (+)

غسان بن جدو 

موسی احمد ، سردبیر سابق و مستعفی دفتر الجزیره در بیروت می گوید : «حقایق به طور کامل و به میزان زیادی با گزارش های این شبکه {الجزیره} فرق دارد  ، و من از این که برای مدتی بسیار طولانی حقایق را مخفی نگاه داشتم بسیار متاسفم.»(+)

برای مثال شخصی به نام عبدالجلیل السعید که الجزیره او را مدیر دفتر اطلاع رسانی مفتی سوریه ، شیخ احمد حسون معرفی می کند و مدعی می شود که وی از دولت سوریه جدا شده و به مخالفان آن پیوسته است ، بنا بر گفته شخص شیخ حسون نه تنها هیچگاه عضو دفتر وی نبوده ، که اصولاً دفتر شیخ حسون بخشی به اسم "دفتر اطلاع رسانی" ندارد!(+)(+) و حتی بعدها طبق اسنادی که منتشر می شود ، عبدالجلیل السعید نه تنها عضو دفتر مفتی سوریه نبوده ، که تحت تعقیب قضایی دولت سوریه هم بوده است! اسناد را در اینجا (+) ببینید.)

عبدالجلیل السعید ، عضو قلابی دفتر مفتی سوریه

اخیرا هم الجزیره و روزنامه الوطن عربستان شیعیان حوثی را به ارسال نیروی نظامی برای کمک به بشار اسد متهم کرده اند!

*امپراطوری الجزیره (!) را شاید بتوان یکی از تاثیرگذار ترین عوامل روی افکار عمومی جهان عرب دانست که قطر با استفاده آگاهانه و فرصت طلبانه از این قدرت ، شروع به فشار بر علیه دولت های هدف کرده ، تغییر رژیم های سیاسی و هدف قرار دادن محور مقاومت  را در پیش می گیرد و در راستای تامین منافع راهبردی ایالات متحده در منطقه ، گام بر می دارد.قطر ، از جمله متحدان راهبردی ایالات متحده در منطقه خلیج فارس است که علاوه بر جای دادن پایگاه هوایی العدید که در اختیار نیروی هوایی آمریکاست مقادیر قابل توجهی از نفت و گاز مورد نیاز کشورهای غربی را تامین می کند.

____________________________________________________________________

بازار عکس هایی که رویکرد الجزیره را در مورد سوریه تمسخر می کنند هم این روزها داغ شده است :

فوری : شاهد عینی و فعال حقوقی بر کشته شدن باب اسفنجی (!) با شلیک مسلسل های نیروهای امنیتی سوریه ، امروز ، حمص.


شاهد عینی : الو الجزیره؟ من شاهد عینی ، پزشک ، جراح ، مهندس ، فیلسوف و شاعر هستم.از درعا ، ادلب ، نزدیکی طرطوس حرف می زنم.آن ها {نیروهای ارتش سوریه} ما و بچه هامان و نوه ها و نتیجه ها و نبیره ها را می کشند ، آن ها با هواپیما و موشک و منجنیق و اسلحه کشتار جمعی بمبارانمان می کنند .. آمریکا و اروپا و آرنولد کجا هستند .. عربستان و هند و مادگاسکار کجایند؟


%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%

اولین پست من در وبلاگ پس از حدود 12 ماه !

شــروع دوباره!

" بعضی ها ایستاده اند ،، می گویند ما تا آخرین نفس بنا داریم بایستیم ،، تا آخرین قطره خونمون رو هم خواهیم داد ..ما البته اگر پاش بیفته تا آخرین قطره خونمان را می دهیم ولی می دانیم که به آخرین قطره نخواهد رسید .. "

امـــــام خـــامنه ای

" آر پی جی زن " دوباره شروع به کار کرد ..


متفاوت تر از قبل البــته ..

جنگ اراده ها را ما برده ایم و خواهیم برد...

جوانانی بخوانند که فکر می کنند همه چیز آن طرف مرزهای ایران رنگ و بوی دیگری دارد.

جوانانی بخوانند که به آنها گفته شده به علت وجود سیستم ناکارآمد در کشور امکان رشد و پیشرفتشان در ایران وجود ندارد

جوانانی بخوانند که مقهور پیشرفت های مبتنی بر ظلم و بی عدالتی غرب و شرق هستند و در مرز ناامیدی کامل بسر می برند.

جوانانی بخوانند که تا امروز کم خوانده اند و از تاریخ سرزمین خود چندان که باید نمی دانند

 

ما اراده كرديم رژيم منحوس پهلوي را بركنار كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم جمهوري اي بر اساس اسلام و اعتقادات دينيمان برپا كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم رأي و نظر مردم را در تمامي شئون مختلف اداره كشور دخيل كنيم و يك نظام به تمام معني مردم سالار درست كنيم و نظام هاي ليبرالي و سوسياليستي غرب و شرق را به سخره بگيريم و گرفتيم؛

ما اراده كرديم در برابر متجاوز ِ تا بن دندان مسلح و حمايت شده تمام دنياي شرق و غرب ايستادگي كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم رژيم متجاوز بعث را در دنيا متجاوز معرفي كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم ويراني هاي پس از جنگ تحميلي را بسازيم و ساختيم؛

7- ما اراده كرديم نهضت‌هاي آزاديبخش را در سراسر جهان تشكيل داده و حمايت كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم مقابل هجوم تبليغات دنياي استكبار بايستيم و رژيم سفاك و جعلي اسرائيل را به رسميت نشناسيم و نشناختيم؛

ما اراده كرديم تا مردم دنيا را نسبت به دروغ هاي بي‌شمار نظام سلطه آگاه سازيم و ساختيم؛

ما اراده كرديم منافقان داخلي و خارجي را از ضربه زدن به نظام اسلامي مأيوس كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم قله هاي رفيع علم وفناوري را فتح كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم دربرابر جبهه معارض اسلام، امت واحد اسلامي تشكيل دهيم و داديم؛

ما اراده كرديم شيوه جديدي از حكومت داري را بر پايه ولايت فقيه به جهان معرفي كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم فناوري هسته اي را بومي كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم با ديپلماسي اسلامي، ملت‎هاي كشورهاي همسايه را به حاميان ايران اسلامي تبديل كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم كنار گوش اسرائيل كشوري تشكيل دهيم مدافع منافع ايران اسلامي و داديم؛

ما اراده كرديم در دورافتاده ترين و محرومترين نقاط دنيا مردم را با اسلام و انقلاب اسلامي آشنا سازيم و ساختيم؛

ما اراده كرديم سطح شعور و درك سياسي و فرهنگي مردم ايران را به بالاترين سطح در دنيا برسانيم و رسانديم؛

ما اراده كرديم سازمان‌هاي اطلاعاتي قدرتمند غرب و شرق را شكست دهيم و داديم؛

ما اراده كرديم روحيه خودباوري و اميد به آينده اي روشن را در جوانان شكوفا كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم ارزش‌هاي انقلاب اسلامي و آرمان هاي امام راحل را زنده نگه داريم و داشتيم؛

ما اراده كرديم با وجود تحريم هاي بسيار، نظام اقتصادي كشور را تا حد امكان به بهترين وجه حفظ كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم اصول و مباني انقلاب خود را به دنياي مقهورِ ليبرال دموكراسي غرب صادر كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم در جنگ نا برابر سايبري بر دشمن غلبه كنيم و كرديم؛

ما اراده كرديم فرهنگ شهادت طلبي و آرمان خواهي را در بين جوانان اين مرز و بوم گسترش دهيم و داديم؛

و اكنون

ما اراده كرده ايم از همه حيث كشور اول خاورميانه شويم و خواهيم شد؛

ما اراده كرده ايم زبان فارسي را بعنوان زبان علم و دانش در دنيا معرفي كنيم و خواهيم كرد؛

ما اراده كرده ايم كشوري به نام اسرائيل در جغرافيايي كره زمين وجود نداشته باشد و نخواهد داشت؛

ما اراده كرده ايم آمريكا را در حوزه هاي مختلف سياسي و اقتصادي و فرهنگي شكست دهيم و خواهيم داد؛

ما اراده كرده ايم مسلمانان جهان را از زير سلطه جهانخواران نجات دهيم و خواهيم داد؛

ما اراده كرده ايم كشور عزيزمان ايران را از لحاظ مايحتاج ضروري مردم خودكفا كنيم و خواهيم كرد؛

ما اراده كرده ايم بزرگ ترين ارتش سايبري دنيا را داشته باشيم و خواهيم داشت؛

ما اراده كرده ايم چهره زيباي اسلام را از لكه هاي سياهي به نام بهائيت و وهابيت پاك كنيم و خواهيم كرد؛

ما اراده كرده ايم فرهنگ حق طلبيِ برآمده از هشت سال دفاع مقدس را به استكبارستيزان عالم صادر كنيم و خواهيم كرد؛

ما اراده كرده ايم ويراني هاي فرهنگي بازمانده از دوران قاجاريه و پهلوي و اصلاحات را بازسازي كنيم وخواهيم كرد؛

ما اراده كرده ايم روش توسعه و پيشرفت عدالت محور و همراه تعالي را به دنيا بياموزيم و خواهيم آموخت؛

ما اراده كرده ايم كارتل هاي اقتصادي ظلم بنيان يهودي را در سراسر دنيا از بين ببريم و خواهيم برد؛

ما اراده كرده ايم نظام فعلي حاكم بر روابط بين المللي را كه مبتني بر نژادپرستي صهيونيستي است، تغيير دهيم و خواهيم داد؛

ما اراده كرده ايم قدس شريف را آزاد سازيم و خواهيم ساخت؛

ما اراده كرده ايم تحريم هاي بسيار سنگين و ناجوانمردانه دنياي استكبار را شكسته و بي اثر كنيم و خواهيم كرد؛

و نهايتاً

ما اراده كرديم دنيا را براي ظهور يگانه منجي عدالت گستر آماده سازيم و خواهيم ساخت.

مختار!راهي نمانده است..

مختار!

راهي نمانده است

همين امشب

از سريال بيرون بزن

پيش از آنكه شمر و سنان كاري كنند

با كمك سازمان ملل

بيرون بزن

با همين كيان ايراني و همين ايراني ها

كه نشسته اند پاي گيرنده هايشان

و با همين شمشيرها

كه در دست فرزندان مالك است

و به جنگ شمر برويم

و شمر همين آل خليفه است

همين عبدالله است  و همين عبدالله

و شمر همين شوراي اعراب اند

كه منجنيق آورده اند در بحرين

و "آيات" خدا را مي كشند و لگد مال مي كنند

و گرنه اهل سنت با مايند

و عاشقان رسول الله با مايند

تنها شمر و سنان

با آل سعود و آل خليفه

با آل شكم و آل حرام آن سويند

آل كاخ سفيد و آل كاخ اليزه هم آن سويند

و آل بي بي سي

كه هميشه آن سو بوده است!

به مختار گفتم چاره اي نمانده

بايد از دل سريال بيرون زد

با اسب

با شمشير

با قايق هاي تندرو

يا حتي با شعر

كه جهان همين كوفه است و عاشقان علي امشب

بر پشت بام هاي زمين آتش روشن كرده اند....

بقیع این روزها خلوت است...

بقیع این روزها حسابی خلوت است و های ‌و هوی شرطه‌ها به گوش نمی‌رسد.

همه‌شان را کرور کرور فرستاده‌اند بحرین تا مواظب چینی نازک تنهایی آمریکایی‌ها باشند که مبادا ترک بردارد.

شاهزاده‌های وهابی هم که رفته‌اند به مهمانی شاهزاده‌های انگلیسی.

پس می‌شود با خیال راحت یک دل سیر کنار خاک بقیع گریه کرد و دخیل بست و حاجت‌ گرفت.

می‌شود حاجت شفای زخم‌های بحرین را گرفت.

اصلا می‌شود خود بحرین را گرفت و دو دستی مثل یک تحفه‌ دردانه تقدیمش کرد به آیات، تا بی‌دلشوره برای لؤلؤاش شعر بگوید.

لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است...

لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است،بحرین به خاک و خون کشیده شده، ژاندارم های خودخوانده جهانی، مشغولند، آمریکا در عراق و افغانستان، ناتو در لیبی، قیام مردم بحرین بوی شیعه را می داد، پس باید آنهایی به سراغشان می رفتند که دشمنی دیرینه با تشیع داشته باشند، چه گروهی بهتر از وهابیت. سگهای عربستانی اجیر شدند تا به جان مردم بحرین بیفتند، خانه به خانه، کوچه به کوچه. خادم حرمین شریفین خانه خدا را به آتش می کشد تا نکند در آن آیات جهاد تلاوت شود، تا سایه جهنمی حکومت آل فلان و آل فلان دمی بیشتر بر روی سرزمینهایشان سنگینی کند، برگزاری مجالس روضه هم ممنوع است، حسینیه ها را هم آتش می زنند، تا نکند کسی روضه دختر پیامبر را بخواند، تا نکند مردم بخاطر بیاورند که اینان در کوچه بنی هاشم چه کردند، اکنون کوچه های منامه کوچه بنی هاشم است، و علی این بار هم باید استخوان در گلو بنشیند و تماشا کند، آه، چه کند علی با این همه تنهایی، مفتی الاظهر هم نطقش باز شده، او که کشتار هموطنانش را ندیده بود، دخالتهای ایران را در امور داخلی کشورهای اسلامی دید و بالاخره زبان باز کرد، و محکوم کرد، رسانه هایی هم که اطلاع رسانی درست را سرلوحه فعالیت های خود قرار داده اند، مشغولند و پوشش میدهند، نه اوضاع بحرین را که اوضاع پالایشگاه های لیبی را که چگونه نیروهای جان برکف ناتو نمی گذارند دیکتاتور پیر سرمایه­های نفتی لیبی را به ضرر جامعه جهانی نابود سازد، آن ها اوضاع سوریه را هم با دقت و حساسیت خاصی پوشش می دهند، سازمان ملل هم مشغول است، شورای هماهنگی خلیج فارس هم همین طور، مشغول طرح دادن، طرح هایی برای جابجایی قدرت از این شیخ به آن شیخ، شورای امنیت هم مشغول است، مشغول تلاش برای حفظ جان اتباع کشورهای "بزرگ" در مقابل درگیری ها، آن دختر 20ساله را هم زیر شکنجه ها کشتند تا کسی نباشد در میدان لوءلوء بایستد و برای انقلابیون شعر بخواند، دیگر هیچ راهی نمانده، «فَالْمَوتُ فِی حَیاتِكُمْ مَقْهُورِینَ، و الحَیاهُ فِی مَوتِكُم قَاهِرینَ»

لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است، اینجا ایران است، ام القرای جهان اسلام، اینجا اوضاع کاملا عادی است، فقط بعضی وقتها هوا کمی آلوده می شود، آن هم از سمت عراق است، نه جای دیگر، حال مردم هم خوب است، کمی ترافیک فقط مردم پایتخت را آزار می دهد، آن هم مردم به آن عادت کرده اند، هوا بهاری است، و روزهای بلند آن یک پیاده روی در خیابان بسیار دلپذیر است، مردم هم دغدغه خاصی ندارند، بعضی مشغول حساب و کتابند، برخی دارند صفرهای قرارداد کرش را می شمارند و تقسیم می کنند به 70 میلیون ایرانی و قیمت می گذارند روی غیرت ملی مردم ایران، برخی دیگر حساب می کنند تفاوت قیمت سیب و پرتقال را قبل و بعد از هدفمندی تا بدست آوردند  تورم ناشی از هدفمندی یارانه ها را، و برخی دیگر مثل آن آقای "محب الاولیا"ی دولت هم ماموریتهای مهم تری دارند، و در حال جدا کردن صمیمی ترین یاران رئیس جمهور از دولت هستند، و در حال گسترش سلطه بی چون و چرای خویش بر دولت هستند، و در حال حذف کارآمدترین و فعال ترین مدیران  دولت و جایگزینی افرادی مطیع تر هستند، احتمالا مدتی است که به ایجاد فاصله بین رئیس جمهور و مهمترین پشتیبانش همت گماشته اند. شکرالله مساعیهم، برخی هم هرطور شده می خواهند ثابت کنند که "ظهور نزدیک است"، می خواهند ثابت کنند شعیب ابن صالح یکی از دولتمردان فعلی است، برخی دیگر دنبال بهبود روابط با "سفیانی" هستند، می خواهند به ایران دعوتش کنند، رادیو تلویزیون هم روبراه است مثل همیشه،...

لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است، آل سعود و آل خلیفه در تهران سفارتخانه دارند، و هنوز هم سفارتخانه هایشان به حیاتشان ادامه می دهند، سفارت عربستان ویزا می دهد، به آنهایی که به زیارت می روند، زیارت بیت الله الحرام، آنان که می روند تا حج بجا بیاورند، ای قوم به حج رفته کجایید کجایید، سفارتخانه های عربستان و بحرین در تهران هنوز برپا هستند، آخر فاصله زیادی است از انقلاب تا پاسداران و آفریقا، و البته فاصله زیادی است بین این دو و لوءلوء و تحریر.

تبت يدا ابي لهب و هب...

هنوز هم به دور كعبه جاهلي ات طواف مي كني؟!

يا كه نه ؛ كعبه را با كاخ سفيد اوباما اشتباه گرفتي؟

تو اگر خادم هم باشي خادم الشياطيني نه خادم الحرمين!

خادم شيطان بزرگي و توله هايش ، آمريكا و انگليس!

آقاي خادم الشياطين!طوافي كه به دور كاخ سفيد و اليزه باشد عيد قربانش هم به مسلخ بردن مردم بحرين است و يمن!

توكه صيغه برادري خواندي!با شيخ حمد آل صهيون....

خلاصه اين كه پاچه ليس صهيونيسم برادرت است

و اين كه

هر دو قاتليد

آل خليفه و آل سعود ندارد!

هر دو فرزند نامشروع سامري هستيد و از تبار قابيل!

يزيديد و شمشير شمر به دست گرفتيد براي بريدن سر حسين(ع)!

نه شيعه ايد و نه سني

شما ذبح كرديد غزه را و حمام خون كرديد لبنان را

و ميدان لولو را ارض كربلا كرديد در روز عاشورا

اسبهايتان را نعل اسرائيلي زديد براي تاختن بر امت رسول ؛ از ليبي تا يمن و از يمن تا بحرين!

فرقي نيست بين شما دوبرادر

هر دو نامباركيد مثل فرعون مصر!

صم بكم عمي فهم لا يعقلونند اين جماعت شكپاره خليج نشين آمريكايي

و از «سيرو في الارض» فقط فاصله آشپزخانه را فهميدند تا دبليو سي

و نديدند غرق شدن فرعون مصر در سونامي مردمي

كه سونامي برخورد عصاي موسي بود با نيل

يعقوب را يكي دلداري دهد!

كه دريدند پيراهن يوسف را

گرگ هاي سعودي در بحرين

گرگ هاي ‍ژنرال ديوانه در ليبي

گرگ هاي ناصالح در يمن

گرگ هاي اسرائيلي در غزه و لبنان

باز هم بگويم؟!

چه مي رود بر قلب پيامبر كه شما مسلط شده ايد بر امتش

و پاي منبرتان مشق مي كند ضحاك سفاكي را

بس كه كشتيد پياله هاي خونتان پر شد

پس گيلاسهاي خونين تان را به سلامتي پرز به هم بزنيد

در بزم خون شياطين!

اما بدانيد!

بدانيد كه امروز ابابيل ها به پا خاسته اند براي سنگباران سپاه ابرهه

و بريدن دستهاي ابي لهب

گويا نشنيده ايد كه:«تبت يدا ابي لهب و هب»

 

من نسکافه نمي‌خورم! نسکافه داغ است

من نسکافه نمي‌خورم!
نسکافه داغ است
داغ‌تر از آن تکه سربي که نشست توي سينه‌ي محمد
وقتي نشسته بود
در آغوش پدرش
من نسکافه نمي‌خورم!
نسکافه تلخ است
تلخ‌تر از آن روزي که پدر زينب را گرفتند
و کشان‌کشان انداختند
توي آن ماشين آهني
که حتي پنجره هم نداشت
من نسکافه نمي‌خورم!
نسکافه سياه است
سياه‌تر از آن شبي که هانيه و مادربزرگش را
از خانه بيرون انداختند
و يک غول آهني روي سقف خانه‌شان راه رفت
من نسکافه نمي‌خورم!
من افتخار مي‌کنم که نسکافه نمي‌خورم
بگذار همان چهار جوان اسراييلي
بنشينند زير سايه‌ي درخت پرتقال خانه‌ي احمد
و نسکافه بخورند
و بخندند به ريش همه‌ي شيوخ عرب
من نسکافه نمي‌خورم! من نسکافه نمي‌خرم!
من حتي يک ريال نمي‌دهم
که بشود آن تکه سرب
که بشود يک قطره بنزين براي آن ماشين آهني
که بشود بند پوتين آن سرباز اسراييلي
من نسکافه نمي‌خورم!
و نسکافه فقط همان يک فنجان قهوه نيست
همان پيراهني است که تو پوشيده‌اي
و من پوشيده‌ام
همان گوشي موبايلي است که تو خريدي
و براي خريدنش سيصد و پنجاه‌هزار تومان بدهکار شدي
من نسکافه نمي‌خورم!

برای ژاپن سکوت کنید ؛ در بحرین و لیبی و یمن که خبری نیست!

برای ژاپن سکوت کنید ؛ در بحرین و لیبی و یمن که خبری نیست!

آن چه در ابتدای هفتادمین شهرآورد قرمز و آبی های پایتخت اتقاق افتاد آه از نهاد بسیاری از دوستاران انقلاب بلند کرد.هنگامی که صدای «یا للمسلمین» برادرانمان در لیبی و بحرین و  یمن از همیشه بلندتر است ، فدراسیون فوتبال به نشانه احترام به قربانیان زلزله و سونامی ژاپن یک دقیقه سکوت در ورزشگاه اعلام می کند و هیچ یادی هم از بحرین و لیبی و یمن نمی کند ، در لیبی و بحرین و یمن که خبری نیست؛هست؟!

این را هم اصلا نمی خواهم بگویم که خود یک دقیقه سکوت فرهنگی غربی است و با آموزه های اسلامی تناسبی ندارد.

البته این تاسف خوردن تا جایی ادامه دارد که همان شب نگاهی به برنامه 90 بیندازی و ببینی که تماشاگران قرمز چگونه زانوی غم بغل گرفته اند و آه و واویلا که منی که این همه راه را برای پیروزی پرسپولیس به تهران آمده ام حالا با چه رویی به خانه برگردم!

اوج مصیبت آنجا بود که نوجوانی روی زمین افتاده بود و می گفت به خاطر این مصیبت نمی توانم از جایم بلند شوم!

وقتی می بینی وقت رسانه ملی صرف چنین موضوعات باارزشی می شود ، حق داری بگویی که بچه های بحرین ، بچه های لیبی و یمن یا همین بچه های کوچک بشاگرد بغل گوشمان هم جایی در رسانه ملی ندارند.

حق داری بگویی حلبی نشین های همین تهران جایی در رسانه ملی ندارند..

حق داری بگویی که چرا حتی در یکی از گزارش های نظرخواهی از مردم در مورد برنامه های نوروزی ، انتقاد از رسانه ی ملی نبود...

حق داری که بگویی چرا یکی در بحرین در خون می رقصد و یکی در تهران در جشن نوروز!

برای این که این «حق داری بگویی» ها همین طور ادامه دارد ، سخنان امام خامنه ای را به مسولان صدا و سیما یک بار دیگر متذکر می شویم:

«برنامه‏ى دینى باید نسبت به دین شبهه‏زُدا باشد، نه شبهه‏زا.من گاهى بعضى از بیانات دینى را از تلویزیون یا از رادیو گوش مى‏کنم و مى‏بینم شبهه ایجاد مى‏کند! حدیث سستى، حرف نامعقولى، مطلبى که در جمع مثلاً بیست نفرى یا پنجاه نفره‏ىِ یک عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد مى‏کند، در سطح میلیونىِ مردم به زبان آوردن، جز این‏که ایمان عده‏یى را سست و در ذهنشان تردید ایجاد کند، هیچ فایده‏ى دیگرى ندارد. از این چیزها باید پرهیز کرد.»

«هدف ما باید تقویت مدیریت اجرایى کشور باشد. گفتم و تکرار هم مى‏کنم: ضعف‏ها و نقص‏ها هم باید گفته شود تا مردم تصور نکنند این‏جا بوقى است که بنا دارد فقط از حکومت تعریف کند؛ منتها گفتنِ علاج‏جویانه و دلسوزانه، نه ستیزه‏جویانه.»

«یکى از مسابقه‏ها، مسابقه‏ى تلفنى است. شخصى تماس مى‏گیرد و به‏خاطر هیچى، به او جایزه مى‏دهند! یک روز من دیدم در یک برنامه‏ى تلویزیونى پنج میلیون تومان به یک نفر جایزه دادند؛ براى این‏که به چند سؤال جواب داد! این سرگرمىِ خیلى جالبى نیست. پنج میلیون تومان، تقریباً حقوق دو سه سال یک کارمند متوسط است.»

«در مقوله‏ى عدالت اجتماعى فیلمها و سریالهایى ساخته مى‏شود که غالباً خانه‏هاى مورد استفاده‏ى شخصیت‏هاى این فیلمها اعیانى و اشرافى است! واقعاً وضع زندگى مردم ما این‏طورى است؟ آیا یک زوج جوان یا یک زن و شوهر در چنین خانه‏هایى زندگى مى‏کنند؟! این کار چه لزومى دارد؟»

«من گاهى دیده‏ام انسانهایى که هیچ ارزش علمى و هنرى ندارند، در صدا و سیما با پول مردم چهره‏پردازى مى‏شوند؛ چرا؟ البته من نمى‏خواهم خیلى مطلب را باز کنم؛ اما مى‏بینم کسى‏که در رشته‏ى خودش این‏قدر ارزشمند نیست و انسان متوسطى است، او را مى‏آورند و یکى دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگى او، به خانواده‏ى او و به گذشته‏ى سرتا پا کم‏ارزش او مصروف مى‏کنند؛ چرا؟ به‏نظر من علاوه بر این‏که این «چرا» وجود دارد، «منفى» هم هست. این کار، الگوسازى است؛ ما چه کسى را مى‏خواهیم الگوى جوانها قرار دهیم؟ این‏طور آدمهایى را؟!»

 

و ارتش محمد،می آید...

جنگ نرم ، حقیقت است...

جنگ نرم حقیقتی ست که هر روز و هر شب می توانی ببینی اش در امپراطوری شیطانی گوگل که سیلی می زند بر صورت فاطمه زهرا(س) .....

جنگ نرم حقیقتی ست که هر روز می توانی ببینی اش در جبهه مه آلود و پر از میدان مین سایبر که به قول حاج حسین یکتا از هر طرف آتش روی سرت است و جنگیدن در آن ، جنگیدن در زمین دشمن است.

جنگ نرم حقیقتی ست که امروز نه تنها در فضای رسانه ها ، که در خانه های من و تو هم ای برادر و خواهر عزیز دیده می شود...

و اما همانا که «وعد الله صدق» ؛ وعده الهی صدق است و قرار است که باز دست یاری خدا در جبهه نبرد نامتقارن پدیدار شود و باز صداقت وعده الهی بر همگان اثبات شود و همان طور که داوود نبی جالوت را به خاک زد ، در عصر ظهور هم قرار است دست جالوت و جالوتیان زمان با دست الهی مردان خدا قطع شود و باز هم می بینیم که وعده الهی صدق است.

مردمان یمن و تونس و مصر و لیبی و بحرین ، با سلاح خود دشمن «به ظاهر» قدرتمند ، به مصاف او رفته اند و جهان دید و می بیند که به لطف خدا ، همچون همیشه ، اسلام حق و حق هم پیروز و سربلند است...

و انشالله که خاورمیانه جدید ، طبق وعده الهی ، خاورمیانه اسلام خواهد بود...

و فتح قریب...

و پیروزی نهایی اسلام بر کفر ، نزدیک است ؛ مردی از سلاله پاک رسول الله ظهور خواهد کرد و با ذوالفقار علی انتقام مظلومیت شیعه را خواهد گرفت.

«انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا...»

یا اهل العالم!

صدای قدم های آقا می آید!

و دشمن ،  با دست نصرت الهی در جنگ نرم هم شکست خواهد خورد چنانکه در جنگ سخت هم نشان داد که چیزی جز یک طبل توخالی نیست...

پس افسران جوان جنگ نرم!دیوانه وار بزنید به خط و بدانید که «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».اگر خدا را یاری کنید یاری تان می کند و امروز هم دست نصرت خداوند ، به راحتی قابل مشاهده است ؛ چه در فضای مجازی جنگ نرم و چه در جبهه های جنگ سخت.

افسران جوان جنگ نرم!

علی وار بتازید به خط گوگل و فیس بوک و توئیتر ، که انشالله پیروز خواهید بود....

خیبر خیبر یا صیهون...جیش محمد قادمون....

پ.ن1:«خیبر خیبر یا صهیون...جیش محمد قادمون...» شعاری بود که مردم سوریه و لبنان در استقبال از لشکر محمد رسول الله می خواندند.

پ.ن2:چشمهایت را باز کن ؛ «هل من ناصر» را می شنوی؟

پ.ن3:وای بر ما اگر "یاللمسلمین" برادرانمان در لیبی و بحرین را بشنویم و خود را فقط مشغول مسائل داخلی کنیم...

پ.ن4:               عشق یعنی با ولایت با شهامت تا شهادت رفتن است

عشق یعنی یک بسیج سایبری ، تخته گاز ، تا بی نهایت رفتن است...

لؤلؤ؛ مرج‌البحرین یلتقیان

شیعه
شقایق آتش گرفته ایست

برسینه کوه یخی

در تاریخ نفرین

که جهانش می خواند

شیعه در یمن

شیعه در حجاز

شیعه در عراق و افغانستان

شیعه در بحرین

از لولو بوی گوشت سوخته می آید

بوی جگرهای کباب

شیعه
کلمه اندوهگینی است

یادگار آه سوخته مدینه...

آوخ از مدینه....

کیف اصبحت یا بنت رسول الله؟

شیعه
در خون دل خویش است

شام یخ زده و ویران هجران را...

چقدر منامه شبیه بنی هاشم است

بیت سوخته را می ماند

لولو
مرج البحرین یلتقیان

و این لولو بحرین است

که می سوزد

آتش در نخلستان

آتش در خیمه گاه

آتش در بیت الله...

بوی یاس آتش گرفته می آید از این شعر

بوی اضطهاد شقایق

آوخ از شیعه...

دلم علقمه است

قلزم خون یل حیدر

آوخ از بی دستی

آوخ از بی آبی

آه آبرویم...عباس

با تو می گویم

ای پیشانی شکسته خواب شیعه

اینجا ام القرای شیعه است

ایران

اینجا شیعه دارد

علوی تر از علی!

مجتهد تر از جعفربن محمد

اینجا

قهرمان ما مختار است

نه عباس ابن علی

ما مفسران خون ریخته ایم...

جناب عالم بن عالم!

چگونه است

که می فهمی سقیفه را

می فهمی غدیر را

و کربلا را

اما همه را در تاریخ!

و فقط تاریخ؟

و نمی فهمی امروز را

و شیعه قائم را...

اصلا این چه شعری است

بگذار به شیوه قزوه بنویسم

به روش مولا ویلا نداشت

و آن روزها که واژه هایش را به مواخذه می گرفت ...(1)

آهای حجره های آیینه پوش

چطور است که می فهمید

بی معنایی

نبی بی وصی را...

و می فهمید

آنکه قلم و کاغذ نمی آورد

توطئه انشقاق فرق اسلام را داشت...

و نمی فهمید

که خورشید پس پرده

به اقامه اوصیاء حدیث می تابد

و مگر روایت حدیث

تنها روایت خون به ناحق ریخته اولیاست

و کشف راه های پیموده شده

پس امروز چه؟!

بیرون از اینجا

قتلگاه

اینجا

مدینه و فتنه

و اگر عالم تویی؟

رحمت به عوام الناسی ما

یا به قول سیار(2)

رحمت به بی نمازی ما بی نمازها...

که خمینی به ما تکیه کرد

و با پدران ما انقلاب

امیدش هم به ما دبستانی‌ها بود...

انقلاب

اقامه ای دوباره است

شیعه را

من نمی گویم

امام گفت که این بار اگر کمر شیعه بشکند...

بخوانید وصیتنامه اش را

اگرچه خودش را نخواندید

و ساختار

صورت ظاهر انقلاب است

که در صورت

خطا و خیانت هست

کجی و انحراف نیز

و مگر در حکام و استانداران علی نبود؟

اما در انقلاب نیست

که در ولایت هم نبود و نیست

که محتواست و حقیقت است

آوخ از شیعه بودن...

که چه سخت است

روبرو معاویه

کنارش عمرعاص

مقابل‌شان ورق پاره های قرآن به نیزه

و تو در نبردی به شمشیر

و به خطبه خوانی توحید و ولایت...

و از پشت سرت خوارج خروج کنند

به لا حکم الا لله...

و اینچنین است که از پس سی سال سکوت و تماشا

به کلیسا نعره می کشند و...

آه... یوماه

بحرین می سوزد

دنیا سرگرم لیبی است

وما؟

کاش به نهج البلاغه باز می گشتیم

به خطبه 150 و 151

به خطبه 22

به 93 و103 و...

به رنج‌های حیدر کرار

به حرف‌های علی

که به تاریخ گفت

نه به چند مستمع مسجد کوفه...

بیا شیعه علی باشیم

بیا به حدیث کسا جفا نکنیم

بیا زیارت عاشورا را ابتر نکنیم

بیا عزای امام حسین را پاستوریزه نکنیم

بیا شیعه باشیم

وحدت خوب است

بیا از شیعه بودنمان خجالت نکشیم

از سکوت

از تکرار مکررات و ادرار اوراد

از کشف اسرار آیینه و تفسیر اسفار

جز حجاب خاموشی

جز باختن به فتنه نمی زاید

که صفویه روزگاری بود

و امروز... روزگاری نو

که در پایان این روز

نه بهانه پذیرند

نه بها...

و اینچنین است که خون غزه می ریزد

خون بحرین می ریزد

خون یمن و عراق و افغانستان می ریزد

و ما نشسته که موسی

به فتح برود با خدایش...

می ترسم که بیاید

و تو هنوز در تفسیر مقام خون خدا مانده باشی عالم...

بیا به انقلاب جفا نکنیم

به خون‌های شهدا

به بدن‌های له شده

به سید حسین علم الهدی که با تانک رویش رژه رفتند

به چشم‌های آسمانی سعید جان بزرگی

به شهید جمشید محمد بیگی که شاعر بود

و همه را سوزاند

شعرهایش را

آه سوخته اش را...

بیا شاعر انقلاب باشیم

شاعر انقلاب

شاعر هیچ دولتی نیست

شاعر علی ابن ابی طالب است

شاعر حسین ابن علی است

شاعر شیعه است و فرزند زمان خویش

چقدر تشنه مانده ام

به فدای لب تشنه ات پسر فاطمه

بیا الهی عظم البلا بخوانیم...

الیس الصبح بقریب...

کجایی آواز مرگ مرکاوا...

کجایی حاج عماد...

کجایی آواز مرگ مرکاوا....

کجائی فرمانده پیروزی ها....

کجایی ای زاهد شب و شیر روز...

کجایی...

کجا رفته ای که امروز مردم مسلمان لیبی و بحرین و مصر بیشتر از مردم مظلوم جبل عامل و قانا به تو نیاز دارند...

کجایی...

کجا رفته ای که بچه های غزه چشم امیدشان بعد از خدا و ولی خدا ، به تو و امثال تو بود...افسوس که روزگار ، امان نمی دهد به شیرمردان ؛ از عزالدین قسام بگیر تا شوشتری و کاظمی و خودت.

کجایی...

کجا رفته ای ؛ ای که نائب امام عصر درباره ات گفت(پیام امام خامنه ای)

کجائی...

کجائی ای آن که "قائد الانتصارین" و فرمانده پیروزی های مقاومت بودی و پیروزی مقاومت هم ، پیروزی امت اسلامی بود.

دلم بدجوری هوایت را کرده....

دهها سال منتظر شهادت بودی و آخر....آخر سر هم دختر 3 ساله حسین(ع) حاجتت را داد ؛ و چه سعادتی داشتی که به زیارت رقیه و زینب رفتی و بعد....

کجایی ای کابوس همیشگی بنی اسرائیل ؛

قبل از عروج آسمانی ات به آسمان ، کابوس همیشگی بنی اسرائیل بودی و بعد از شهادت ، ترس از انتقام از خون تو خواب را از چشمانشان ربوده است....

و صد افسوس که نیستی حاج رضوان ؛

نیستی که ببینی انتقام تو را امروز ، مردم تونس و مصر و لیبی و بحرین ، نه فقط از اسرائیل  که از کل استکبار می گیرند...

 مادر عماد می گوید چند وقت پیش خواب پسرش را دیده که کوله ای پر از مهمات بر دوش دارد و گویی عازم سفر است.مادر از او می پرسد به کجا می روی؟ و عماد می گوید:«برای پیروزی جوانان به مصر می روم.....»

 

پ.ن1:چند هفته ای بود خیلی به وبلاگ نمی رسیدیم ؛

که فکر می کنم موجب خوشحالی کسانی شد که می توانید در کامنت های پستهای قبلی به راحتی پیدایشان کنید.

و خیلی از عزیزان هم فکر کردند که وبلاگ را "ول نموده ایم"(قابل توجه بعضی ها!) و دیگر آپ نمی کنیم و....

ولی زهی خیال باطل!

از امروز ؛ وبلاگ طبق روال قبلی به روز می شود!

پ.ن2:وبلاگتان را در لینک باکس ما ثبت کنید:

http://links.ahlulbasar.ir/index.php

و او با سپاهی از شهداء خواهد آمد...

ما توی دهن این دولت می زنیم؛

ما دولت تعیین می کنیم؛

ما به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنیم....

این ها ، سخنانی بود که خمینی ، روح خدا در کالبد انسان ، در کنار شهدا گفت....همان شهدایی که سال چهل و دو به قول امام "در گهواره بودند".

البته مشابه همین ها را هم یکی از نوکران سینه چاک و مدعی خط امام(!) آمریکا هم در هشت ماه دفاع مقدس در کنار یک عده بی دین گفت.

و اما به دنبال اولی این شد که "جاء الحق و زهق الباطل" و به دنبال دومی هم شد که "یریدون لیطفئوا نورالله به افواههم و الله متم نوره"

به دنبال اولی حکومتی تشکیل شد که تنها حکومت شیعی جهان است و انشالله سید خراسانی از آن حکومت قیام خواهد کرد؛

و به دنبال دومی هم که هیچ اتفاقی نیافتاد جز قهقهه هشت ماهه شیطان که آن هم با مدیریت مقتدرانه مردی به اسم "سید علی" که نائب مهدی موعود است و انشالله سید خراسانی اش ، مبدل شد به پشیمانی.البته پشیمانی از این که چرا عده ای "احمق" را بر علیه حکومت نائب ولی الله شوراند.

و به دنبال نفس خدایی اولی ؛

صدها انقلاب در جهان صورت گرفت ؛ از لبنان و فلسطین و غزه تا عراق و افغانستان و پاکستان.حتی از سین کیانگ در وسط یک کشور ملحد تا تونسی که سالها بود صدای اذان از مناره های مساجدش بلند نشده بود.و هنوز هم الگوگیری از انقلاب ادامه دارد.

و صد البته لوای انقلاب پس از رحلت امام حتی لحظه ای هم روی زمین نماند ؛ تا آن جا که امروز امت اسلامی ولی امر و رهبری دارد که دشمنی که شوروی با آن همه قدرت را به زیر کشید از او می ترسد و سخنرانی هایش در آن سوی دنیا دست به دست می شود.

و آیا سخنرانی های اوباما و نتانیاهو یا همین آقای چیز خودمان هم این قدر شنونده مشتاق دارد؟!

فاصله پستها همین طور زیاد و زیادتر می شود...ببخشید...ولی سعی می کنم از این به بعد کمتر باشد.

این سایت را هم حتما ببینید:

Ahlulbasar.ir

انشالله این انشالله این دهه فجر آخرین دهه فجر بدون امام مهدی باشد و دوازدهم بهمن بعدی ، روزنامه ها با تیتر "مهدی موعود آمد" یاد آن تیتر بزرگ "امام آمد" را زنده کنند.

انشالله که 22ان2انشالله که22 بهمن بعدی احمد متوسلیان هم در کنارمان باشد و ببیند که علم زمین نمانده.

و انشالله نماز جمعه 21 بهمن سال 89 را در حالی پشت امام زمان بخوانیم که غسل شهادت کرده ایم و کفن پوشیده و سلاح بر دوش و آماده ذلیل کردن دشمن!

و او با سپاهی از شهدا خواهد آمد.....


چقدر بی معرفتیم ما

12.00

چقدر بی معرفتیم ما ؛

آنقدر که هنوز 5 سال از شهادت شهید کاظمی نگذشته یادمان رفته که 19 دی ، سالروز شهادتش است.توی حداقل 10 وبلاگی که روزانه چک می کنم ، حتی یکی شان کلمه ای درباره ی شهید کاظمی ننوشته بودند.و صد البته خود بنده.شرمنده ایم شهدا.مخصوصا شرمنده ایم شهید کاظمی.اصلا بشکند قلمی که ننویسد بر لشکریان خمینی و بر بسیجیان خامنه ای چه گذشت.و احمد کاظمی هم سردار خمینی بود و هم بسیجی مخلص خامنه ای.و افتخارش هم این است که "من ، بسیجی کسی بودم که انشالله پرچم را به مهدی موعود خواهد داد."

پس بشکن ای قلم.بشکن.2 بار هم بشکن.که نه رنج نامه لشکریان خمینی را گفتی و نه و از مظلومیت بسیجیان خامنه ای.بشکن.

چقدر بی معرفتیم ما ؛

آنقدر که هنوز 20 سال از رحلت امام نگذشته آرمان های امام را فراموش کرده ایم.دغدغه ی امام اما در آن روز ها "صدور انقلاب" بود.و در حالی که شیعه امروز در پاراچنار از مظلومیت فریاد می کشد ؛ ما مشغولیم به حل و فصل اختلافاتی که آخرش هم می شود هیچ.

چقدر بی معرفتیم ما ؛

آنقدر که هنوز 40 سال از اسارت امام موسی صدر نگذشته و با وجود اذعان به زنده بودن او ، همگی فراموشش کرده ایم.

چقدر بی معرفتیم ما ؛

آنقدر که هنوز 1 ماه هم از شهادت علیرضا عسگری نگذشته که همه فراموشش کرده اند.....

راستی!چند تا از هزاران پست وبلاگ هایمان یاد این هاست؟

میکروب های سبز ها پارسال راست می گفتند ؛ بسیجی واقعی ، همت بود و باکری.و البته بسیجی غیر واقعی منم.نه شیرمردانی که ذره ای از اعتاقاداتشان عقب ننشستند و جنگیدند و هنوز هم می جنگند........

و تنها دلخوشی امروزمان این است که سرباز کسی هستیم که انشالله یار خراسانی مهدی موعود است.......

صرف سرباز امام خامنه ای بودن سعادتی عظیم است که نصیب هر کسی نمی شود....

به قول سید شهیدان اهل قلم ؛

«بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق ، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت (عج) و نه تنها آماده ، که مشتاق بذل جان هستند.سرما و فرمان شما.»

این شعر رو هم که "عشق است"!:

ما منتظر صبح شب یلدائیم

آماده برای فرج فردائیم

فردا که عزیز فاطمه(عج)می آید

با "خامنه ای"به کربلا می آییم

پ.ن اول-این روز ها سالگر پیروزی مردم غزه هم هست.حاج احمد متوسلیان حرف امروز دل ما را می زند ؛

«ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد ؛

هرکس مرد این را است بسم الله ؛

هر کس نیست خداحافظ......»

پ.ن دوم-بین شهدای اسلام شهدای هشت ماه دفاع مقدس از مظلوم ترین ها هستند.در حالی که بی بی سی و صدای آمریکا و رسا تی وی هر روز یادواره ای برای ندا آقاسلطان دارند ، نام حسین غلام کبیری را حتی خیلی از بچه بسیجی ها نمی دانند.شهدا شرمنده ایم.

پ.ن سوم-با عرض معذرت که این پست از پستهای معمول آر پی جی زن بلند تر شده.

پ.ن چهارم-بسه دیگه ، خسته نشدید انقدر خوندید؟!